آیا واقعا ما خودمان را می شناسیم
آیا واقعا ما خودمان را می شناسیم . همانطور که در مطالب قبلی گفته شد ، بخش اعظم وجود ما ، ناخودآگاه ماست . بسیاری از عواطف ، احساسات ٬ هیجانات ، رفتارها و حتی افکار واندیشه های ما از ضمیر ناخوداگاه ما وارد خوداگاه و ذهن بیداری ما می شود . چنانچه یونگ بدرستی میگوید ٬ ناخوداگاه ما به دو بخش ناخوداگاه فردی وجمعی یا نوعی و نیز لایه های زیرین ناشناخته تقسیم می شود ناخودآگاه فردی شامل خاطرات وحوادث و رویداد های ناخوشایندی است که از لحظه تولد تا هر سنی که باشیم ، بر ما گذشته است و ما آنها را فراموش کرده ایم . همچنین رویدادها و تصاویر و صداها و بسیاری چیزهایی دیگر که در پیرامون ما وجود داشته اند ، اما در نقطه وضوح ذهن بیداری ما نبودند ، وارد ناخوداگاه ما شده اند . اگر ما را به خواب مصنوعی فرو برند همه آنها را به یاد خواهیم آورد و بازگو خواهیم کرد . وچون بیدارمان کنند هیچکدام را به یاد نخواهیم آورد .
در ناخودآگاه جمعی یا نوعی ٬ خاطرات ازلی ، آنچه بر نوع بشر گذشته است ، کهن الگو ها ( که بعدا آن را توضیح خواهم داد ) و بسیاری امور دیگر حضور دارند . واین ادعا امری است که به تجربه ثابت شده و هم اکنون نیز قابل اثبات است . بسیاری از رویداد های اجتماعی و نیز نهادهای اجتماعی بازتاب ناخودآگاه جمعی است . نهضت ها ، شورش ها ، مکتب های ایدلولوژیک ، نمادها وبسیاری امور دیگر از این قبیل ٬ در اکثر موارد ٬ تبلور ناخودآگاه جمعی است . اینها را در آینده بیشتر توضیح خواهم داد .
با توجه به آنچه گفته شد ، و با در نظر گرفتن ناخودآگاهی که از محتویا ت آن بی خبریم ، واقعا چقدر خود را می شناسیم ؟ چه رسد به شناخت دیگران و شناخت تاریخ ، جامعه ، انسان ، دین و فرهنگ و هنر و دولت و قدرت .
ما در این جهان فیزیکی اتمی بیش نیستیم ٬ ولی می خواهیم همه عالم و آدم را با عقل وتجربه علمی بشناسیم . عقل ، چنانچه ایمانوئل کانت به درستی می گوید ٬ مقید به زمان ومکان وعلیت است و حد آن شناخت جهان فیزیکی است . همچنین عقل بشری مبنای علوم تجربی و انسانی است که فقط پدیدار ها ، یعنی آنچه ظاهر است ، و روابط ظاهری پدیده های فیزیکی و مادی را می تواند بشناسد . این را به زبانی نه چندان مستدل ، گذشتگان نیز گفته اند : پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود . منظور مولوی این نیست که عقل وتجربه به حال بشر فایده ای ندارد ، بلکه منظور او این است که عالم روان وعالم غیر فیزیکی را با عقل و تجربه عمومی نمی توان شناخت . بلکه روش ها و راه های دیگری برای رسیدن به آن عالم هست که غالب انسان ها بنا به علت هایی از آن غافل است.
دوکتور محمدحیدر یعقوبی در رشته نصاب تعلیمی (برنامه درسی) از دانشگاه خوارزمی ایران هستم. مدرک ماستری در تعلیم و تربیه را از اولین دوره ماستری پداگوژی در پوهنتون تعلیم و تربیه کابل-افغانستان در سال 1388 گرفتم و استاد پوهنتون(دانشگاه) بامیان از سال 1383 الی 1390 بودم و از سال 1390 الی میزان 1391 با دانشگاه کاتب و پیام نور همکاری داشتم. آرزویم شادبودن انسانهاست و موفقیتشان.