منظو از مدل در تحقیقات علوم اجتماعی چیست؟

تعاريفي ازمدل

مدل، از ریشه لاتینی Modus به‌معنای اندازه گرفته شده است. مدل همچنین به ما کمک می‌کند که به متن و درون پدیده‌هایی که نمی‌توانیم مستقیما آن‌ها را ببینیم هدایت شویم.مدل جزئی کوچک یا بازسازی کوچکی از یک شیء بزرگ است که از لحاظ کارکرد با شیء واقعی یکسان است (گرجي،1388، ص 33). مدل رابطه بين طرح نظري(تئوري)وكار جمع آوري و تجزيه و تحليل اطلاعات مي باشد.در علوم اجتماعي مدلها شامل نشانه ها و علائم هستند يعني خصوصيات بعضي از پديده هاي تجربي (شامل اجزا و ارتباط آنها) به طور منطقي از طريق مفاهيم مرتبط با يكديگربيان مي شود.بنابراين مدل منعكس كننده واقعيت است و جنبه هاي معيني از دنياي واقعي را كه با مساله تحت بررسي ارتباط دارند مجسم مي سازد.روابط عمده را در ميان جنبه هاي مزبور روشن ميكند وسرانجام امكان آزمايش تجربي تئوري را با توجه به ماهيت اين روابط فراهم  مي كند.بعد از آزمايش مدل درك بهتري از بعضي از قسمتهاي دنيا ي واقعي حاصل مي شود.به طور خلاصه بايد گفت  كه مدل دستگاهي است متشكل از مفاهيم،فرضيه ها و شاخصها كه كار انتخاب  و جمع آوري اطلاعات مورد نياز براي آزمون فرضيه ها را تسهيل مي كند(ايران نژاد،1377،ص 50)

http://www.adavoudi.blogfa.com/post-191.aspx

ادامه نوشته

اضطراب امتحان

تعريف اضطراب:

اضطراب نوعي احساس تعميم يافته بسيار نا خوشايند و اغلب مبهم است كه با يك يا چند احساس جسمي مانند تپش قلب، تعريق، سردرد، بي قراري، تكرر ادرار و..... همراه مي باشد.

حد مطلوب اضطراب:

در انجام هر كاري به طور مطلوب اضطراب تا اندازه اي طبيعي و ضروري است به عنوان مثال غير ممكن است كه بخواهيم از عرض خياباني به سلامت عبور كنيم و كمي مضطرب نشويم با اين وجود اضطراب بسيار شديد يا خيلي كم هميشه بر روي هر كاري اثر زيان آوري دارد.

ادامه نوشته

مروری خلاصه بر فلسفه آموزش و پرورش

واژه فلسفه ازريشه يوناني ( فيلو و سوفيا ) به معني دوستداري و دانايي  ،  پس فلسفه  به معني  دوستداري دانايي است  .  زيرا هم خاستگاه و هم مقصد  فلسفه را روشن مي كند . خاستگاه عشق و مقصد آن  شناسايي  ويا دقيق تر ، شناسايي ذات چيزها  يعني رسيدن به روشنايي ((بودن ))است . با آنكه  واژه فلسفه يوناني است ، طبيعت فلسفه انساني است  واز اينرو جهاني است .

 تفاوت علم و فلسفه :  دريافت علمي در حد رابطه نمود ها باقي مي ماند و از آن فراتر نمي رود و مقصد علم دستيابي به توانايي پيش بيني كردن رويدادها و تاثير در جريان پيشامد ها و حتي پديد آوردن آنها ست  .

افلاطون تفاوت را ديالكتيك مي نامد .  علم از زير نهاد (فرضيه )آغاز مي كند و به شناختن آن كاري ندارد به سوي نتيجه آن مي رود و تنها فلسفه است كه در جستجوي شناسايي ذات و حقيقت چيزهاست .  ودراين راه همه فرضيه ها را كنار مي نهد وبه اصل وبنيادحقيقي رو مي كند .

ادامه نوشته

مقدماتی در احصائیه و کاربرد آن در علوم تربیتی

آمار در دو شاخه آمار توصیفی و احتمالات و آمار استنباطی بحث و بررسی می شود. احتمالات و تئوریهای احتمال اساسا از دایره بحث ما خارج است. همچنین آمار توصیفی مانند فراوانی، میانگین، واریانس و ... نیز مفروض در نظر گرفته شده اند.....

آمار در دو شاخه آمار توصیفی و احتمالات و آمار استنباطی بحث و بررسی می شود. احتمالات و تئوریهای احتمال اساسا از دایره بحث ما خارج است. همچنین آمار توصیفی مانند فراوانی، میانگین، واریانس و ... نیز مفروض در نظر گرفته شده اند.

1- آمار استنباطی و آمار توصیفی

در یک پژوهش جهت بررسی و توصیف ویژگیهای عمومی پاسخ دهندگان از روش های موجود در آمار توصیفی مانند جداول توزیع فراوانی، در صد فراوانی، درصد فراوانی تجمعی و میانگین استفاده میگردد. بنابراین هدف آمار توصیفی یا descriptive محاسبه پارامترهای جامعه با استفاده از سرشماری تمامی عناصر جامعه است.

در آمار استنباطی یا inferential پژوهشگر با استفاده مقادیر نمونه آماره ها را محاسبه کرده و سپس با کمک تخمین و یا آزمون فرض آماری، آماره ها را به پارامترهای جامعه تعمیم می دهد.برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش از روش های آمار استنباطی استفاده می شود.

پارامتر شاخص بدست آمده از جامعه آماری با استفاده از سرشماری است و شاخص بدست آمده از یک نمونه n تائی از جامعه آماره نامیده می شود. برای مثال میانگین جامعه یا µ یک پارامتر مهم جامعه است. چون میانگین جامعه همیشه در دسترس نیست به همین خاطر از میانگین نمونه یا که آماره برآورد کننده پارامتر µ است در بسیاری موارد استفاده می شود.

2- آزمون آماری و تخمین آماری



ادامه نوشته

مفهوم سبك هاي يادگيري

سبك هاي يادگيري تفاوت های فردی در یادگیری از دیرباز مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. اين عقيده كه تفاوت‌هاي افراد در يادگيري صرفاً ناشي از تفاوت‌هاي آن‌ها در هوش و توانايي است تا مدت‌ها در دنياي تعليم و تربيت پذيرفته شده بود، اما بعدها تغيير يافت. پژوهشگران نشان دادند كه دانش‌آموزان سبك‌هاي يادگيري متفاوتي دارند، يعني اطلاعات را از راه های مختلف تجزیه و تحلیل می کنند و یاد می گیرند. امروزه كاملاً مشخص شده است كه تفاوت‌هاي افراد در يادگيري فقط تا حدي به هوش و توانايي‌هاي آن‌ها بستگي دارد؛ بنابراين عوامل ديگري نظير ويژگي‌هاي شخصيتي، دشواري تكليف‌ها و تفاوت سبك‌ها نيز در اين امر دخيل‌اند. در مجموع اصطلاح سبك، به الگوي غالب فرد در انجام دادن كارها اشاره دارد. سبك يادگيري، روش ترجيحي يا معمول فرد براي يادگيري است (mobtakeran.com ، 25/07/1390) . بارمیر (Barmeyer ) ، معتقد است یادگیری محصول نیست بلکه فرایند است . یادگیری از تجربه ، ادراک ، شناخت و رفتار انسان تشکیل شده و به طور عمومی به فرایند سازگاری انسان ها اشاره دارد و محدود به کلاس نمی شود ( قاسمی و همکاران ، 1388 ، ص 106 ).
ادامه نوشته

مقايس هاي اندازه گيري

مقیاس های اندازه گیری

 در نسبت دادن اعداد یا نمرات به ویژگی ها یا صفات اشخاص یا اشیا ممکن است این اعداد 
ویژگی های متفاوتی داشته باشند. این ویژگی های متفاوت اعداد را مقیاس های اندازه گیری scales  of measurement می نامند.

انواع مقیاس های اندازه گیری

 مقیاس های اندازه گیری را به چهار نوع یا در چهار سطح دسته بندی کرده اند. (استیونس 1951) 

الف) اسمی nominal

ب) تربیتی ordinal

ج) فاصله ای interval

د) نسبتی  ratio

الف ) مقیاس اسمی

 مقیاس اسمی پایین ترین سطح یا ساده ترین نوع اندازه گیری را معرفی 
می کند. این مقیاس به دو صورت مورد استفاده قرار می گیرد .

1)  برای اسم گذاری

2) برای طبقه بندی

اسم گذاری: در این مقیاس از اعداد و ارقام برای نام گذاری یا اسم گذاری و تشخیص اشیا و افراد استفاده می شود بدون اینکه این اعداد هیچ گونه مفهوم و معنای ریاضی داشته باشد (مثل شماره پیراهن بازیکنان و یا شماره خیابانها)

طبقه بندی: در اینجا نیز اعداد هیچ گونه مفهوم و معنای ریاضی ندارند و تنها برای مشخص کردن طبقه های مختلف طبقه بندی به کار می رود . 
(کیسه شماره یک محتوی سنگ های آهکی و کیسه شماره 2 محتوای 
سنگ های آتش زنه و ...)

ب) مقیاس ترتیبی:

مقیاس ترتیبی یا رتبه ای مجموعه ای از رتبه ها ranks است. در این مقیاس:

 دسته ای از افراد یا اشیا با توجه به یک صفت از بزرگ به کوچک (یا بالعکس) مرتب می شوند.

 معلوم نیست که هر یک از این افراد یا اشیا به مفهوم مطلق چقدر از آن صفت را دارد .

مشخص نیست که این اشیا یا افراد، از لحاظ صفت مورد اندازه گیری، چه مقدار از یکدیگر فاصله دارند.

 مثالی برای این مقیاس مرتب کردن دانش آموزان یک کلاس به ترتیب قد و شماره گذاری آنها از کوتاهترین به بلندتری (یا بالعکس) است. اگر هدف از اندازه گیری انتخاب بهترین فرد یا مناسب ترین شی و از این قبیل باشد این مقیاس مقیاس مناسبی است.

ج) مقیاس فاصله ای:

مقیاس فاصله ای مقیاسی است که:

 1- رتبه اشیا یا افراد، با توجه به یک صفت مشخص است.

 2- معلوم است که اشیا یا افراد از لحاظ صفت مورد اندازه گیری چه مقدار از یکدیگر فاصله دارند.

 3- هیچ نوع اطلاعی راجع به مقدار مطلق صفت مورد نظر برای هیچ یک از اشیا یا افراد در دست نیست .

 وجه تمایز این مقیاس با مقیاس ترتیبی این است که در این مقیاس فواصل بین واحدها معلوم و برابر هستند. در صورتی که در مقیاس ترتیبی فاصله بین واحدها معلوم نیست. مثال 
(مقیاس به کار گرفته در دماسنج های سانتی گراد و فارنهایت)

در هر دوی این دماسنج ها صفر انتخابی، یک صفر قراردادی است نه یک صفر واقعی. اما فاصله 5، 10، 15 و ... در تمام طول مقیاس همواره یکسان است. یعنی تفاوت دمای بین 10 و 20 درجه برابر است با تفاوت دمای بین 40 و 50 درجه

د) مقیاس نسبتی:

    مقیاس نسبتی یا نسبی مقیاسی است که در آن :

 1- رتبه اشخاص با توجه به یک صفت معلوم است .

 2- فاصله بین اشخاص معلوم است .

 3- علاوه بر اینها فاصله حداقل یکی از اشخاص از یک صفر منطقی نیز معلوم است .

 مهم ترین مقیاس نسبتی همان مقیاس اعداد از صفر تا بینهایت است. اندازه گیری طول، وزن، حجم و سایر صفات فیزیکی اشیا با مقیاس نسبتی عملی است، اما اندازه گیری متغیرهای روانی و پرورشی با این مقیاس به ندرت میسر است .

سبك هاي يادگيري و ارتباطش با اجراي نصاب تعليمي اثربخش

برگرفته از وبلاگ دكتر محرم آقازاده

سبک­های یادگیری مورد نظر برای معرفی به ترتیب زیرند:

1-     یادگیرنده برون­گرا

برون گرایی چیست ؟

برون گرایی ، متمركز شدن بر یك انرژی بیرونی است.

برون گرایی  چگونه بررفتارمعلم اثر می گذارد؟

برون گرایی سبب می شود شخص تاثیرات بیرونی را به عنوان منبع از انرژی ، لذت و رضایت جستجو كند.

چگونه برون گرایی  بر روش تعامل، ارتباطات و تدریس معلم اثر می گذارد؟

برون گرایی سبب می شود معلم از تعاملی آزاد و فعال بهره مند شود، جذب فعالیتها شده و دربرابر شلوغی و سرو صدا وهیاهوی از تحمل بالایی نشان دهد. از آنجا كه معلم برون گرا پر جنب و جوش و دارای حس همكاری است كلاسهای شلوغ را ترجیح میدهد و فعالیتهای متنوع و همزمان و بروز هیجانات و انرژی و شورو شوق از سوی دانش آموزان را به راحتی تحمل می نماید. معلم برو ن گرا مشتاق و با انگیزه است حتی به جنبه های مختلف زندگی دانش آموزانش در بیرون از مدرسه هم توجه نشان می دهد.

چگونه برون  گرایی به سبك یادگیری تبدیل می شود؟

ادامه نوشته

یادگیری فعال چیست؟

 

یادگیری فعال زمانی اتفاق می افتد که فراگیران فرصت بیشتری برای ارتباط تعاملی با موضوع دوره برقرار نمایند و به تولید علم تشویق شوند تا فقط دریافت کننده علم باشند. در یک محیط فعال یادگیری معلمان تسهیل کننده یادگیری هستند تا اینکه یادگیری را به فراگیران دیکته نمایند.

چرا یادگیری فعال؟

تحقیقات نشان داده که یادگیری فعال یک روش آموزشی استثنائی موثر است. بدون توجه به این موضوع، زمانی که یادگیری فعال با آموزش های سنتی (مانند سخنرانی) مقایسه می شود، فراگیران مطالب بیشتری را یاد می گیرند و اطلاعات زمانی طولانی تری باقی می ماند و فراگیران بیشتر از کلاس و دوره آموزشی لذّت می برند.

چگونه یادگیری فعال را در کلاس درسمان وارد نمائیم؟

 

ادامه نوشته

یادگیری مبتنی بر مغز

یادگیری مبتنی بر مغز

یادگیری مبتنی بر مغز

پژوهشگران مغز و متخصصان آموزش و پرورش ، هر کدام بنابه درک ضرورت بهینه سازی آموزش در محیط های رسمی مدرسه ای و برون مدرسه ای ، توجه ویژه ای به کارکرد مغز و نقش آن در یادگیری داشته اند. همگرایی پژوهشگران درباره موضوع واحدی چون " یادگیری " ، سبب شد نظریه یادگیری نوینی در میان انواع نظریه های مربوط به یادگیری ، جلوه‏گر شود. نظریه جدید یادگیری بر مبنای ساختار و کارکرد مغز بنا شده است.

 

باور بر این بوده است که هر کسی توانایی یادگیری را دارد و البته این واقعیت است. با وجود این، آموزش و پرورش سنتی راهکارهایی را پیش می گیرد که موانعی جدی برای یادگیری ایجاد می کنند، محیط های پرتنش، ترس افزا  فاقد چالش، اضطراب آفرین و... که در فضای آموزش و پرورش سنتی نمایانند، از عوامل محدود کننده یادگیری به حساب می آیند.

در این مقاله، ابتدا واقعیت هایی درباره مغز ارائه می شود، سپس تکنیک های یادگیری مبتنی بر مغز معرفی می شوند . یافته های پژوهشگران نشان می دهد که :

 

* مغز هر انسان سالم دارای یک تریلیون سلول است که صد بیلیون از آن ها، سلول ها یا نرون های فعالند، 900 بیلیون دیگر سلول هایی عصبی هستند که به تغذیه سلول های فعال می پردازند.

ادامه نوشته

مبانی روان شناسی

مباني روانشناسي


جلسه اول:
روانشناسي و رفتار آدمي

 

 

جلسه دوم:
روشهاي تحقيق در روانشناسي

 

 

جلسه سوم:
زمينه هاي مورد مطالعه روانشناسي

 

 

جلسه چهارم:
شرطي شدن و يادگيري

 

 

جلسه پنجم:
يادگيري پنهان، رشد، توارث و يادگيريهاي اوليه

 

 

جلسه ششم:
يادگيريهاي اوليه

 

 

جلسه هفتم:
غريزه، توارث، هوش

 

 

جلسه هشتم:
هوش، حافظه

 

 

جلسه نهم:
حافظه، فراموشي

 

 

جلسه دهم:
ناكامي و تعارض

 

 

جلسه يازدهم:
تعارض و مكانيسمهاي دفاعي

 

 

ارتباط شخصیت و گروه خونی

تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که شاید گروه خونی افراد در شکل گیری شخصیت آنها موثر باشد؟

ارتباط شخصیت و گروه خونی

در بسیاری از کشورها از جمله ژاپن مردم عقیده دارند که گروه خونی در شخصیت و موفقیت های شغلی نقش دارد و حتی هنگام ازدواج نیز به گروه خونی یکدیگر اهمیت می دهند.
در کشورهای غربی نیز معتقدند که گروه خونی افراد، شخصیت آنها را متاثر می سازد و به این ترتیب تفاوت های افراد را تا حدودی به تفاوت های گروه خونی آنها ارتباط می دهند.
جالب است بدانید که در جنگ جهانی دوم ، ژاپن سربازان را طبق گروه خونی آنها در یک گردان دسته بندی می کرد. این نظریه ، در نهایت برای هر گروه خونی ویژگی های خاص آن را تعیین می کند:

گروه خونی O:
این یک گروه خونی کلی و اصیل است و افرادی که این گروه خونی را دارند در سرتاسر جهان وجود دارند. به همین دلیل

ادامه نوشته

هوش های چندگانه هاوارد گاردنر

 

با توجه به نظرات هوارد گاردنر ،هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند.

 

انواع هوش چندگانه کدامند؟

هوش دیداری / فضایی

این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات ،نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان می‌آید.

مهارت های آنها شامل موارد زیر است:

ادامه نوشته

رنگ چیست؟

رنگ چیست؟

 در سال 1666، اسحاق نیوتن، دانشمند نامدار انگلیسی، کشف کرد که چنانچه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ‌های قابل رؤیت تجزیه می‌شود. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگ‌های دیگر نیست.

آزمایش‌های بعدی نشان داد که با ترکیب نورها می‌توان رنگ‌های مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود می‌آورد. رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می‌گویند. بعضی از رنگ‌ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می‌کنند و نور سفید می‌سازند. این رنگ‌ها را نیز رنگ‌های مکمّل می‌نامند.

تاثیرات رنگ‌ها از نظر روان‌شناسی

 با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است.

رنگ‌هایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بی‌تفاوتی را به ذهن آورند.

روان‌شناسی رنگ‌ها به عنوان روش درمان

ادامه نوشته

تعریف و اهداف راهنمایی و مشاوره   

تعریف و اهداف راهنمایی و مشاوره   

تعریف راهنمایی :

دامنه تعریف و مفهوم راهنمای گسترده است و در تبیین مفهوم راهنمایی و سیر تحولی آن می توان به این موارد اشاره کرد.

1.              راهنمایی به معنای تعلیم و تربیت. بروور راهنمایی را مترادف تعلیم و تربیت می دانست. به نظر او راهنمایی وتعلیم وتربیت به هدایت زندگی افراد می پردازد و در فهم، سازمان دادن، توسعه و رشد خویشتن و همکاری متقابل به آنان کمک می کند ( شرتزر واستون، 1976).

ادامه نوشته

مباني روانشناسي

مباني روانشناسي

ادامه نوشته

روانشناسي تفاوتهاي فردي

روانشناسي تفاوتهاي فردي


  تعريف روانشناسي تفاوتهاي فردي-خاستگاه و تاريخچه روانشناسي تفاوتهاي فردي-علل تفاوتهاي فردي(1)(2)

موضوع جلسه، تعريف روانشناسي تفاوتهاي فردي، انواع تفاوتها و تفاوت روانشناسي تجربي با روانشناسي تفاوتهاي فردي مي باشد.



  تعريف روانشناسي تفاوتهاي فردي

يکي از شاخه هاي تخصصي روانشناسي جديد، روانشناسي تفاوتهاي فردي است که همانند ساير شاخه هاي روانشناسي، موضوع، هدف و روش خاصي دارد. روانشناسي تفاوتهاي فردي به مطالعه تفاوتهاي افراد و گروهها مي پردازد.  



  تفاوتهاي افراد به دو دسته تقسيم مي شوند:

1- تفاوتهاي بين فردي

2- تفاوتهاي درون فردي

انسانها از لحاظ ويژگيهاي جسماني مثل قد ، وزن و رنگ چشم و خصوصيات رواني از قبيل هوش و شخصيت ، تفاوتهايي با يکديگر دارن که اين تفاوت بين افراد را تفاوتهاي بين فردي مي نامند .

تفاوتهاي بين فردي در زمينه هاي مختلف مشاهده مي شوند و تأثير بسزايي بر کار و عملکردهاي انسانها مي گذارد و به همين علت ، در زمينه موفقيت هاي تحصيلي و شغلي نيز مهم مي باشند .

توانايي هاي مختلف در يک فرد ، يکسان نبوده و هر فرد در برخي زمينه ها داراي استعداد خوب و در زمينه هاي ديگر استعداد متوسط يا ضعيف دارد . به تفاوتهاي موجود در تواناييها و استعدادهاي مختلف در يک فرد ، تفاوت هاي درون فردي اطلاق مي شود . براي مثال ، ممکن است فردي در زمينه يادگيري زبان انگليسي استعداد خوبي داشته باشد ، اما در زمينه يادگيري رياضيات دچار مشکل باشد .
 



  تفاوتهاي درون گروهي و بين گروهي

تفاوت عملکرد افراد در گروههاي مختلف ، تفاوت بين گروهي نام دارد . براي مثال ، تفاوت دختران و پسران ، تفاوت کودکان شهري و روستايي از اين قبيل مي باشد .

البته در هر گروه نيز افراد تفاوتهايي با يکديگر دارند که اين ، تفاوت درون گروهي نام دارد . براي مثال ، تفاوت دانشجويان سال اول رشته روانشناسي ، تفاوت دختران با هم يا تفاوت نوجوانان با يکديگر !

به طور کلي مي توان گفت که موضوع مورد مطالعه روانشناسي تفاوتهاي فردي ، مطالعه تفاوتهاي بين فردي ، درون فردي ، درون گروهي و بين گروهي است .

موضوع روانشناسي تفاوتهاي فردي ( مطالعه تفاوتهاي افراد ) در ارتباط با روانشناسي تجربي به صورت زير مطرح مي شود :

روانشناسي تفاوتهاي فردي با استفاده از روش آزمون ، به شناسايي تفاوتهاي فردي مي پردازد ، در حالي که روانشناسي تجربي با استفاده از روش آزمايش ، موضوع خود را مطالعه مي کند .

در روانشناسي تجربي ، تأثير موقعيتهاي مختلف را بر رفتار افراد مورد مطالعه قرار مي دهند و معمولاً فرايندهاي کلي مانند حافظه ، يادگيري و نظريه هاي کلي آنها با استفاده از روش آزمايش مطالعه مي شوند ، در حالي که روانشناسي تفاوتهاي فردي با استفاده از آزمونهاي مختلف ، رفتار افراد را در شرايط و موقعيت يکسان مورد بررسي قرار مي دهد.

روانشناسي تفاوتهاي فردي در صدد است که نشان دهد افراد حتي در شرايط يکسان نيز تفاوتهايي با يکديگر دارند که اين رفتارها ، موضوع روانشناسي تفاوتهاي فردي است . در صورتي که روانشناسي تجربي در پي آن است که نشان دهد شرايط بر رفتار افراد تأثير مي گذراند و تغيير شرايط ، تغيير رفتار را به همراه دارد .

روانشناسي تفاوتهاي فردي ، مانند کل روانشناسي ، رفتار را مورد بررسي قرار مي دهد ، اما در اين مورد بيشتر به عمل تأکيد دارد .

براي مثال، هنگامي که مي گوييم : يادگيري توزيعي و يادگيري فشرده تأثير متفاوتي بر افراد دارند، اين امر توسط روانشناسي تجربي مطالعه مي شود ، اما بين افرادي که يادگيري توزيعي دارند نيز تفاوتهايي مشهود است که اين موضوع ، مورد مطالعه روانشناسي تفاوتهاي فردي است .
 



  خاستگاه و تاريخچه روانشناسي تفاوتهاي فردي

در اين بخش ، به نگرش ملل مختلف در مورد تفاوتهاي فردي و مطالعات علمي در اين مورد مي پردازيم .

آگاهي از وجود تفاوتهاي فردي بين انسانها ، شايد قدمتي به اندازه خلقت انسان داشته باشد زيرا انسانهاي اوليه نيز که در غارها و جنگلها زندگي مي کردند از پديده تفاوتهاي فردي بين انسانها آگاه بودند و بر اساس تفاوتهاي فردي ، تقسيم کار مي کردند .

براي مثال ، دسته اي از افراد ، شکارچي و عده اي ديگر تهيه کننده هيزم و خوراک بودند .

مسأله تفاوتهاي فردي در ايران کهن و ملل مختلف نيز مطرح بوده است . براي مثال ، قوم آريايي ايراني به سه گروه: جنگاوران ، برزگران و مغان تقسيم مي شدند .

افلاطون ، مردم را از لحاظ استعداد به سه گروه طلا ، نقره و مس تقسيم مي کند . وي با بيان دسته بندي به تفاوتهاي فردي بين انسانها اشاره مي کند يا مولوي با بياني بسيار ساده ، وجود تفاوتهاي فردي را اين گونه عنوان مي کند :

هر دو گر يک نام دارد در سخن// ليک فرق اين حسن تا آن حسن
يا
هر کسي را بهر کاري ساختند// ميل آن را در دلش انداختند
 

بنابراين ، ملل مختلف در طول تاريخ از وجود تفاوتهاي فردي بين انسانها آگاهي داشته و آنهارا طبقه بندي مي کردند ، اما اين نوع تقسيم بنديها دقيق ، عيني و علمي نبوده اند ، لذا چاره اي جز اين نبود که تواناييها را به دو صورت علمي اندازه بگيرند و تفاوتهاي فردي را به دقت تعيين کنند و براي انجام هر کار ، فرد مناسبي را بگمارند . در اين راستا ، تعدادي از انسانها با نبوغ خود توانستند موجب پيشرفت علم روانشناسي تفاوتهاي فردي شوند .

در مورد شروع مطالعه علمي تفاوتهاي فردي ، اختلاف نظر بسياري وجود دارد. اکثر روانشناسان معتقدند حادثه اي که در سال 1796 ميلادي در رصدخانه " گرينويچ " انگلستان اتفاق افتاد ، نقطه عطفي در مطالعه علمي تفاوتهاي فردي مي باشد .

اين رصدخانه ، رئيس دانشمندي به نام " مسکلين " و دستياري به نام " کينه بروک " داشت . کينه بروک در رديابي عبور يک ستاره از مقابل عدسي دوربين هميشه مرتکب يک ثانيه خطا مي شد و به همين علت نيز اخراج شد .

در سال 1816 ميلادي ، " بسل " ، ستاره شناس آلماني پس از خواندن اين داستان ، به اين فکر افتاد که اين خطا نبايد در اثر سهل انگاري بوده باشد و واقعيت ديگري در پشت اين مسأله نهفته است ، لذا تخمين هاي خود را با تخمينهاي ساير همکارانش مقايسه کرد و همان يک ثانيه تفاوت را ديد . وي همچنين متوجه شد که تخمينهاي افراد در زمانهاي مختلف تغيير مي کند . او به دنبال اين بررسي ، معادله اي تحت عنوان معادله شخصي را ارائه مي دهد . منظور از معادله شخصي اين است که ادراک هر فرد در اثر حالات رواني و نگرشهاي او تغيير شکل مي يابد .

بنابراين ، از اين تاريخ به بعد ، مطالعه علمي تفاوتهاي فردي شروع مي شود .

اما عده اي معتقدند که مطالعه علمي تفاوتهاي فردي ، توسط نظريه تکاملي " داروين " شروع شده است . داروين در کتاب خود با صراحت به تفاوتهاي فردي اشاره مي کند و مي گويد : " افراد يک نوع جاندار ، خصوصيات فردي متفاوتي دارند و خصوصيات فردي مساعد موجب بقا مي شود " . داروين ، باقي ماندن افراد داراي خصوصيات مساعد را انتخاب طبيعي مي نامد .

برخي معتقدند که آغازگر مطالعات علمي تفاوتهاي فردي ، " ژان ژاک رو سوي " فرانسوي است و به همين دليل او را پدر تعليم و تربيت نوين ناميده اند .

روسو ، نظرياتي در مورد آموزش و پرورش ارائه داد و در اثر افکار تازه او ، نظام آموزش و پرورش از معلم محوري به شاگرد محوري تبديل شد . علاوه بر اين ، افراد ديگري نيز موجب گسترش علم تفاوتهاي فردي شدند . يکي از اين افراد " فرانسيس گالتون " بود که امروزه وي را پدر روانشناسي تفاوتهاي فردي مي دانند .

گالتون با مطالعه افراد نابغه ، معتقد بود که نبوغ در بين انسانها ارثي است . مردان نامي اغلب اجدادی نامي داشته اند ؛ البته او دو عامل وراثت و محيط را در بوجود آمدن تفاوتهاي فردي موثر مي داند .

" مک لين کتل " نيز با ابداع اولين آزمونها ، سطح و زمان واکنش را اندازه گرفت و بر اساس ده آزمون خود به اندازه گيري تفاوتهاي فردي پرداخت .

" آلفرد بينه " ، اولين آزمون هوش را تهيه کرد و از آن زمان به بعد بود که ديگران توانستند تفاوتهاي فردي را به طور علمي و دقيق مورد بررسي قرار دهند .
 



  علل تفاوتهاي فردي (1)

عوامل بسياري در ايجاد تفاوتهاي فردي دخالت دارند که از آن جمله می توان به وراثت و محيط اشاره کرد . برای مثال ، در مقابل کودکي که تازه به دنيا آمده است ، اطرافيان دو واکنش کاملأ متفاوت نشان مي دهند ؛ بعضي تلاش مي کنند ويژگيهايي را در وجود او بيابند که اجداد او را به خاطر مي آورد و بعضي ديگر مي کوشند تا ويژگيهايي بي همتا و منحصربه فرد در او پيدا کنند و ببِشتر تأکيد بر تفاوتها دارند ، ولی از آنجا که تشابه ها بيشتر از تفاوت ها ما را تحت تأثير قرار مي دهند ، تأکيد ما بيشتر بر شباهتها ، به خصوص شباهت هاي جسماني بين والدين و کودک می باشد .

جاي ترديد نيست که با مشاهده شباهتهاي جسماني ، حکم مي کنيم که اين فرد چه ويژگيهايي خواهد داشت و رفتار ما با او بايد چگونه باشد ، يعني هنگامي که مي گوييم : فلانی اين صفت را از پدرش به ارث برده ، منظورمان اين است که

١- نمي توان صفت مورد نظر را تغيير داد .

٢- مادر کودک در ايجاد آن صفت سهمي نداشته است ،

٣- اين کودک متفاوت از ساير کودکان است و بنابراين ، رفتار ما نيز بايد با او متفاوت از ديگران باشد .

متأسفانه از ديدگاه مردم ، وراثت عامل اصلي ايجاد تفاوتهاي فردي است ، اما روانشناسان با اين نظر مخالف بوده و معتقدند که تعامل وراثت و محيط نقش اصلي را در ايجاد تفاوتهاي فردي به عهده دارند .

برای مثال ، نطفه بدون محيط نمي تواند به رشد ادامه دهد و محيط نيز بدون وراثت نمي تواند انساني را پرورش دهد . پس در ايجاد تفاوتهاي فردي ، هر يک از عوامل وراثت و محيط نقش بنيادي دارند و بايد به کشف تعاملي و متقابل آنها وقوف کامل داشت .

در اين راستا ، روانشناسان خانواده هايي را مطالعه کرده اند که استعداد خاصي مثل هوش يا نبوغ در آنها به صورت ارثي از نسلي به نسل ديگر انتقال پيدا کرده و در مقابل ، افراد باهوشي را يافته اند که در اجداد آنها هيچ فرد نابغه اي نبوده است . اين حقيقت بيانگر آن است که توارث و محيط در ايجاد تفاوتهاي فردي نقش بسزايي دارند .

روانشناسان تاًثير وراثت را از طريق مطالعه همبستگي بين هوش افراد مختلف بررسي مي کنند . از يک طرف ، شباهتهاي زيادي بين هوش والدين و فرزندان آنها وجود دارد و دوقلوهاي يکسان نيز از نظر ضريب هوشي همبستگي بسيار بالايي با يکديگر دارند و از طرف ديگر ، تفاوتهاي چشمگيري بين فرزندان خانواده ها يا بين والدين و فرزند خوانده ها به دست آورده اند و تفاوت هوشي بين دوقلوهاي غير يکسان بيشتر از دوقلوهاي يکسان است . در واقع اين امر نشاندهنده دخالت وراثت است ، اما چون همبستگي ها کامل نيست ، محيط تأثير بيشتري بر آنها دارد .

در مورد اثر وراثت بر تعدادي از صفات شخصي و برخي از انواع اختلالات رواني نيز تحقيقات بسياري انجام گرفته است . اين تحقيقات تفاوتهاي کمتري را از نظر پريشاني شخصيت بين دوقلوهاي يکسان نشان داده است به اين معنا که ، وراثت در انتقال بيماريها نقش موثري دارد.
 



  علل تفاوتهاي فردي (2)

در اين بخش ، در زمينه علل پيدايش تفاوتهاي فردي به مباحث وراثت و محيط و اثرات آنها در شکل گيري صفات مختلف مي پردازيم .

روانشناسان در مطالعه تأثير محيط در ايجاد تفاوتهاي فردي ، از روشهاي مشابهي همچون پژوهشها و آزمونهاي مختلف استفاده مي کنند .

عده اي عامل محيط را در ايجاد تفاوتهاي فردي موثر مي دانند . برای مثال مورچه ها بر اساس بوي بدن خود ، افراد گروه را شناسايي کرده و رفتار مناسبي به آنها نشان مي دهند .

از آنجا که به دليل مسائل اخلاقي نمی توان انسان را دچار محروميتهاي خاصي کرده ، اکثر مطالعات بر روي حيوانات انجام مي گيرد و بعداً به انسان تعميم مي يابد .

البته در مورد انسان نيز گاهي اوقات از کودکاني که بنا به دلايل متفاوت از زندگي خانوادگي محروم شده اند ، استفاده مي کنند و بدين ترتيب ، عامل محيط و نقش آن در شکل گيري صفات مختلف را مورد بررسي قرار مي دهند .

اهميت محيط و تجارب اوليه دوران کودکي به اندازه اي است که حتي يکي از روانشناسان ، به مسأله نقش پذيري در مورد برخي از حيوانات اشاره مي کند .

منظور از نقش پذيري ، وابستگي اجتماعي دائمي حيوان به والدين خود يا اشياء محيطي است که معمولاً يادگيريهاي اوليه را به وجود مي آورد و موجب رفتار مناسب بزرگسالي است.

نقش پذيري داراي يک دوره حساس است که معمولاً بين 12 تا 24 ساعت اوليه زندگي مي باشد و چنانچه در اين مدت به طور صحيح انجام گيرد ، تداوم مي يابد و در غير اين صورت ، ممکن است به جاي والدين ، افراد ديگري جايگزين آنها شوند . براي مثال ، اردکها در 24 ساعت اول زندگي که سر از تخم بيرون مي آورند ، هر شيء متحرکي را به عنوان والدين خود مي دانند و دنبال مي کنند و به او وابسته مي شوند .

" لورنس " ، اولين کسي بود که پديده نقش پذيري را در مورد اردکها مطالعه کرد . وي در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد که يادگيريهاي اوليه زندگي ، تأثير بسياري در شکل گيري صفات مختلف فرد دارد .

به منظور مطالعه اثر يادگيري در شکل گيري صفات شخصيتي ، آزمايشهاي مختلفي صورت گرفته است . برای مثال ، ميمونهايي که در تاريک بزرگ شده اند ، سگهايي که در انزوا بزرگ شده اند يا کودکاني که در جنگل رها شده اند.، جزء اين دسته می باشند .

پس از بررسي ها مشخص شد که رشد حرکتي ميمونهايي که در تاريکي بزرگ شده بودند نسبت به ميمونهاي طبيعي دچار تأخير است ، يعني از لحاظ راه رفتن ، دير راه مي روند و در واکنش به محرکهاي درد آور ، پاسخهاي نامناسبي نشان مي دهند .

اين پژوهشها در مورد انسانها نيز نشان داده است چنانچه انساني حداکثر تا سن شش سالگي زبان را ياد نگيرد ، احتمال زبان آموزي براي وي پس از اين سنين بسيار محدود مي باشد . برای مثال ، کودک دو ساله اي که او را در جنگلهاي " آويرون " پيدا کردند ، رفتارهايي مشابه گرگها داشت ، با دست غذا مي خورد ، روي دست و پا راه مي رفت ، زوزه مي کشيد و علي رغم آموزشهای مستمر به اين کودک ، موفقيت چنداني به دست نيامد . در واقع اين امر بيانگر آن است که محيط اوليه ، تأثير بسيار زيادي بر رفتارها و توانمنديهاي فرد دارد .

در همين راستا ، دختر بچه اي که از قبايل " گاياگيل " پرو به اروپا آورده شد و در آن محيط به دليل سن پائين خود ، فرهنگ اروپايي را ياد گرفت ، موفق به ادامه تحصيلات شد ، سه زبان ياد گرفت و ... بنابراين ، تأثير محيط بر فرد بسيار مهم بوده و مي تواند اثرات مثبت و منفي بسياري به جاي بگذارد و يکي از عوامل مهم در شکل گيري تفاوتهاي فردي است .
 

معنویت و روان شناسی

جرج برنارد شاو در یکی از شاهکارهای نمایشنامه‌نویسی خود به نام «مرد و ابرمرد» تصوّر سنتی از بهشت و جهنم را وارونه کرده است. او جهنم را مکانی توصیف می‌کند که در آن، تمام تمایلات انسان، آزادانه و به راحتی برآورده می‌شود و مسئولیت شخصی جایی در آن ندارد. برعکس، بهشت جایی است که ساکنان آن مسئول اعمالشان هستند و مکانی است برای رویارویی با واقعیت‌ها و کنترل آن‌ها. و نکته جالب آن است که ساکنان جهنم هر وقت از آنجا خسته شدند می‌توانند آزادانه آنجا را ترک کرده و وارد بهشت شوند.
هر چند این یک استعاره بحث انگیز است، امّا استعاره خوبی درباره چگونگی زندگی ما انسان‌ها در این جهان است. این مفهوم از «جهنمی که هرگاه از آن خسته شدید می‌توانید ترکش کنید»، به درستی توصیف‌گر تغییرات روان‌شناختی نیز هست. بسیاری از انسان‌ها به «جهنم» روان‌شناختی خود چسبیده‌اند و درد و رنج آن را تحمل می‌کنند زیرا از نظم لازم برای سلامتی، ترس بیشتری دارند. امّا سرانجام، هنگامی که بتوانند تنها نگاهی به منجلابی که در آن گرفتارند بیاندازند، به کلّی از آن بیزار می‌شوند و تصمیم می‌گیرند این شرایط را پشت سرگذاشته و به سراغ «واقعیت‌ها» بروند.

دانش در برابر درک
برنارد شاو هر چند که فردی مذهبی نبود امّا با وجود این کشف درخشانی کرده است: زندگی معنوی، زندگی واقعی و عملی نیز هست. و این عملی بودن بیشتر به «درک» وابسته است تا به «دانش».
امروزه بسیاری از ما نقش فوق‌العاده‌ای برای دانش قائل هستیم، که در واقع نیز همین طور است، امّا در این میان از اهمیت درک و شعور غافل مانده‌ایم. چرا؟ زیرا «درک»، تعهدآور و مسئولیت‌بخش است. و ما انسان‌ها می‌خواهیم از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کنیم.

نادانی
هر کودکی که زاده می‌شود، پا به دنیای اجتماعی و از پیش شکل گرفته زبان، علم، فناوری، هنر، ادبیات و ... می‌گذارد. امّا پیچیده‌تر از رمز و راز مجموعه این اطلاعات واقعی، رمز و راز بدن خود کودک است. کودک خود را از طریق فرایندهای زیست شناختی که کنترلی روی آن‌ها ندارد مانند خوردن، استفراغ کردن، اجابت مزاج، ادرار کردن، خونریزی و ... کشف می‌کند. و همچنین کودک به درستی احساس خواهد کرد که دنیا چیزی «می‌داند» که او نمی‌داند. بنابراین، از همان ابتدا، کودک در یک فضای هیجانی و سنگین «نادانی» و احساس «گمگشتگی» قرار می‌گیرد.
مکان ناراحت و عذاب‌آوری برای بودن است. و بنابراین، همه ما انرژی فوق‌العاده‌ای برای غلبه براحساس «نادانی» صرف می‌کنیم. ما از طریق آموزش‌های رسمی به جستجوی دانش می‌پردازیم. ممکن است درگیر پژوهش‌های علمی شویم. ممکن است به عضویت انواع سازمان‌ها و گروه‌های اجتماعی که ادعای عرضه نوعی «دانش» پنهان دارند، در آئیم. ممکن است به تماشای تصاویر هرزه نگاری روی آوریم تا بتوانیم چیزهایی که معمولاً مخفی نگاه داشته می‌شوند را ببینیم. ممکن است به جستجوی «دانش جنسی» از طریق بدن فردی دیگر برآئیم و سعی کنیم مشکلات روان‌شناختی خود را با لذت- یا درد- دیگری تسکین بخشیم. یا ممکن است با افکار و تصاویر شهوانی برای خود دنیای خیالی و رویایی بسازیم و هویت و قدرتی که به شدت بدان نیازمندیم را در عالم خیال به دست آوریم.

پرده
با وجود این، تمام «دانشی» که در جهان وجود دارد، چیزی نیست جز پرده نازکی که بر روی «نادانی» های ما کشیده شده است. ایستادن در مقابل این پرده و حدس زدن درباره آنچه در پس آن قرار دارد، ما را گیج، ضعیف، بیزار و گمراه می‌کند.
ژاک لاکان، روانکاو مشهور فرانسوی، در کتاب «چهار مفهوم بنیادی روانکاوی»، داستان رقابت دو نقاش عهد کهن، زوکسیس و پاراسیوس را نقل می‌کند. زوکسیس ادعا کرده بود که خوشه‌ای انگور را آنچنان طبیعی نقاشی کرده است که حتی پرندگان نمی‌توانند تشخیص دهند و به سراغ آن می‌آیند تا آن را نوک بزنند. زوکسیس با چنین غروری به دیدن نمایشگاه نقاشی پاراسیوس رفت. امّا تنها تابلویی که در نمایشگاه دید با پرده‌ای پوشانده شده بود. بنابراین درخواست کرد که پرده را کنار بزنند تا او بتواند نقاشی پاراسیوس را ببیند. امّا نقاشی پاراسیوس همین پرده بود! آنقدر این پرده ماهرانه نقاشی شده بود که استادی چون زوکسیس هم نتوانسته بود طبیعی نبودن آن را تشخیص دهد. لاکان پس از بیان این داستان، خاطر نشان ساخته است که اگر می خواهید کسی را گمراه کنید، به او آنچنان «پرده‌ای» نشان دهید که کنجکاوانه از شما بپرسد پشت آن چیست.
اگر بپذیریم که تمام دانش ما همچون پرده گمراه کننده‌ای بر روی واقعیت‌های جهان هستی کشیده شده است، در این صورت باید بپذیریم که ما نومیدانه در برابر سدّ کمبودها و محدودیت‌ها قرار گرفته‌ایم. و بدین خاطر، در این شرایط تنها یک امیدواری وجود دارد: درک روح (منظور از روح، جنبه‌های عاطفی و هیجانی شخصیت در مقابل وجوه تحلیلی و عقلانی آن است).

فقدان روح
اگر بخواهیم به زبان روان‌شناختی عبارت لاکان را بیان کنیم باید بگوئیم «روح» چیزی است که ما را برای تحمّل چیزهایی که غیرقابل تحمّلند و کمبود آن‌ها در دنیای انسانی حس می‌شود، قدرت و توان می‌بخشد.
دردنیای مدرن امروز، اغلب جوامع ما روح خود را از دست داده‌اند. بدین خاطر، به سادگی ممکن است که ما درک نادرستی از زندگی به دست آوریم و پذیرش دروغین را با شکیبائی راستین، غرور دروغین را با پارسایی راستین، و احساس دروغین را با عشق راستین اشتباه بگیریم.
و با از دست دادن روح، امروزه بسیاری از ما مفهوم «گناه»- یعنی خودشیفتگی موجود در ما که باعث می‌شود به جای خدمت به دیگران درخدمت خود باشیم- را نیز کنار بگذاریم و از فضای فکری خود خارج سازیم. در نتیجه، به جای آن که تصمیم‌گیری‌های زندگی را با توجه به مسئولیت‌های شخصی انجام دهیم، آن‌ها را بر حسب راحتی خودمان انجام می‌دهیم. امروزه هر چیزی که «داغ» باشد، قابل پذیرش به نظر می‌رسد. و گناه به مفهوم روان‌شناسی‌اش، چیزی است که چشم ما را بر درک این واقعیت که برای زندگی چیزهای بیشتری از آنچه دنیا به ما «نشان می‌دهد» وجود دارد، می‌بندد. بنابراین، گناه ما را از عشق واقعی دور می‌سازد و در باتلاق لذت گرایانه خودشیفتگی فرو می‌برد. و در آن ناکجا آباد، روح گم می‌شود.
سنت آگوستین هیپو، روحانی برجسته آفریقایی، گفته است که «گناه، مجازات گناه است.» این جمله هنگامی بهتر فهمیده می‌شود که ما درک کنیم که دنیای انسانی چیزی نیست جز انبوهی از دفاع‌های روان‌شناختی (غرور، خشم، رقابت، موقعیت اجتماعی و ...) که در ظلمت ناشی ازغافل شدن از روح، ما را محافظت می‌کند. تمام این دفاع‌ها ریشه در دوران کودکی دارند: آن زمان، راهی برای کمک به بقاء بوده‌اند امّا به طور ناخودآگاه به دوران بلوغ و بزرگسالی راه یافته‌اند و همان دفاع‌هایی که روزی از ما محافظت می‌کردند امروز ما را به هیچ چیز جز مجازات مکرّر به خاطر سوء رفتارهای اجتماعی و روان‌شناختی رهنمون نمی‌گردند.
آنچه گفته شد را سوء تعبیر نکنید. همه ما اساساً خوبیم. امّا خوب ماندن به کار زیاد سختی نیازمند است که از جمله مهم‌ترین آن کارها، انکار خود است. زیرا بدون انکار غرور شخصی و دفاع‌های آن، عشق واقعی، خالص‌ترین و ناب‌ترین عشقی که می‌توانید تصوّر کنید، در پشت دفاع‌های روان‌شناختی از دید ما پنهان می‌ماند.
و عشق واقعی، اگر فدا کردن خود برای نجات دیگران- حتی آن‌هایی که از شما نفرت دارند- از ظلمتی که در آن قرار دارند نیست، پس چیست؟

سمت و سوی معنی‌دار
بنابراین، درست همان طور که گناه، مجازات گناه است. جهنم، یعنی مکانی که مسئولیت و شعور در آن جای ندارد نیز مجازات خود جهنم است. شگفت‌انگیز آن که دو بیماری مهلک عصر حاضر، یعنی سرطان (تکثیر نامحدود برخی سلّول‌ها) و ایدز (زوال بی‌رویه بدن توسط سیستم ایمنی خودش) چنین استعاره‌هایی هستند: رشد غیرمسئولانه وفقدان شعور.
با وجودی که اغلب موارد ایدز و برخی از اشکال سرطان مستقیماً به رفتارهای شخصی بستگی دارند، امّا هنگامی که کسی سرطان یا ایدز می‌گیرد همه ما مسئولیم. تراژدی و مصیبتی که در اینجا وجود دارد این است که فرهنگ این قابلیت را دارد که تک‌تک اعضای جامعه را با یده‌آل‌های تدافعی که هیچ سمت و سوی معنی داری ندارند، آلوده کند.
و درنتیجه، ما به عنوان یک فرد، باید امروز به خوبی متوجه گناهان باشیم و به یاد داشته باشیم که عبور ازمرز گناه و معنویت، فقط یک انتخاب شخصی است و هر فرد آزادانه می‌تواند به «هر طرف» که خواست برود. روان‌شناسی، حداقل در غرب، عمدتاً به دنبال تامین شادی برای انسان‌هاست و از کمک به افراد در درک زندگی و یافتن حس جهت‌گیری معنی‌دار و عملی، غافل است. روان‌شناسی به خودی خود نمی‌تواند هیچ معنی خاصی برای زندگی ارائه کند امّا می‌تواند به افراد کمک کند تا خود را از دام هویت‌های واهی اجتماعی که آن‌ها را در تاریکی نگاه می‌دارد و به خود-تخریبی می‌کشاند، رها سازند.
من نمی‌توانم وجود خدا را «اثبات» کنم و نیز نمی‌توانم ثابت کنم که روح وجود داردو معنویت چیزی فراتر از ساخته و پرداخته ذهن انسان است. امّا این گونه نگاه کنید: اگر برای معنویت ارزش قائل شوید، چه چیزی را از دست می‌دهید؟ هیچ چیز. و چه چیزی را به دست می‌آورید؟ همه چیز.

ترجمه:  کلینیک الکترونیکی  روان‌یار

منبع

"Spirituallity and Psychology",
www.guidetopsychology.com

 

روان شناسی رنگها

 

 

رنگ چیست؟

 
در سال 1666، اسحاق نیوتن، دانشمند نامدار انگلیسی، کشف کرد که چنانچه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ‌های قابل رؤیت تجزیه می‌شود. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگ‌های دیگر نیست.

آزمایش‌های بعدی نشان داد که با ترکیب نورها می‌توان رنگ‌های مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود می‌آورد. رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می‌گویند. بعضی از رنگ‌ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می‌کنند و نور سفید می‌سازند. این رنگ‌ها را نیز رنگ‌های مکمّل می‌نامند.

تاثیرات رنگ‌ها از نظر روان‌شناسی

 
با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است.

رنگ‌هایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بی‌تفاوتی را به ذهن آورند.

روان‌شناسی رنگ‌ها به عنوان روش درمان

 
در برخی از فرهنگ‌های قدیمی، از جمله مصری‌ها و چینی‌ها، از رنگ‌ها برای درمان استفاده می‌شده است. این کار که گاهی به آن نور درمانی یا رنگ شناسی نیز گفته می‌شود هنوز هم به عنوان روش درمان جایگزین مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در این روش:

  • از رنگ قرمز برای تحریک بدن و ذهن و افزایش تمرکز استفاده می‌شود.
  • از رنگ زرد برای تحریک اعصاب استفاده می‌شود.
  • از رنگ نارنجی برای بالا بردن سطح انرژی استفاده می‌شود.
  • از رنگ آبی برای کاهش درد و تسکین بیمار استفاده می‌شود.
  • از رنگ نیلی برای تسکین ناراحتی‌های پوستی استفاده می‌شود.

اغلب روان‌شناسان به رنگ درمانی به دیده شک و تردید می‌نگرند و می‌گویند که درباره تاثیرات احتمالی رنگ‌ها اغراق شده و رنگ‌ها در فرهنگ‌های مختلف، معانی متفاوتی دارند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در بسیاری از موارد، تاثیرات رنگ‌ها در تغییر حالت افراد، تاثیراتی زودگذر و موقتی بوده است. برای مثال، قراردادن افراد در اتاق آبی ممکن است در ابتدا احساس آرامش در آن‌ها به وجود آورد امّا این اثر پس از آن که آن‌ها آرامششان را بازیافتند، به تدریج کاهش خواهد یافت.

روان‌شناسی رنگ‌های مختلف

1- روان‌شناسی رنگ سیاه

  • سیاه تمام نورها در طیف رنگ‌ها را جذب می‌کند.
  • سیاه معمولاً به عنوان نماد ترس یا شیطان مورد استفاده قرار می‌گیرد امّا به عنوان نشانگر قدرت نیز شناخته می‌شود. از رنگ سیاه برای نشان دادن شخصیت‌های خطرناک مثل دراکولا و یا جادوگران استفاده می‌شود.
  • رنگ سیاه در بسیاری از فرهنگ‌ها برای مراسم سوگواری مورد استفاده قرار می‌گیرد. این رنگ همچنین نشانگر غمگینی، جذابیت جنسی و رسمی بودن است.
  • در مصر قدیم، رنگ سیاه نشانگر زندگی و تولّد دوباره بود.
  • رنگ سیاه معمولاً به دلیل لاغر نشان دادن در نمایش‌های مد مورد استفاده قرار می‌گیرد.

2- روان‌شناسی رنگ سفید

  • رنگ سفید، نماد معصومیت و پاکی است.
  • رنگ سفید می‌تواند در انسان احساس فضای بیشتر به وجود آورد.
  • رنگ سفید معمولاً نشانگر سرما، پاکیزگی و آرامش است. اتاقی که کاملاً به رنگ سفید نقاشی شده باشد ممکن است جادار و بزرگ به نظر آید امَا خالی و سرد است. بیمارستان‌ها و کادر پزشکی از رنگ سفید برای ایجاد حس پاکیزگی استفاده می‌کنند.

3- روان‌شناسی رنگ قرمز

  • رنگ قرمز، رنگ گرمی است که برانگیزاننده هیجانات قوی است.
  • رنگ قرمز، نشانگر عشق، حرارت و صمیمیت است.
  • رنگ قرمز، به وجود آورنده احساس شور و هیجان است.
  • رنگ قرمز، تحریک کننده احساس خشم و عصبانیت است.

4- روان‌شناسی رنگ آبی

  • آبی، رنگ مورد علاقه بسیاری از مردم و محبوبترین رنگ در بین مردان است.
  • رنگ آبی، احساس آرامش را به ذهن می‌آورد و معمولاً نشانگر صلح، امنیت و نظم است.
  • رنگ آبی، می‌تواند احساس غم، درون‌گرایی یا گوشه‌گیری را در بعضی افراد به وجود آورد.
  • رنگ آبی معمولاً برای دکور دفاتر مورد استفاده قرار می‌گیرد زیرا تحقیقات نشان داده است که افراد در اتاق‌های آبی کارآیی بیشتری دارند.
  • رنگ آبی با وجودی که از محبوبترین رنگ‌هاست امّا یکی از رنگ‌هایی است که کمترین اشتها را بر می‌انگیزد. در برخی از برنامه‌های کاهش وزن توصیه می‌شود که غذای خود را در بشقاب‌های آبی بکشید. رنگ آبی به ندرت به صورت طبیعی درخوراکی‌ها وجود دارد. همچنین رنگ آبی غذا معمولاً به عنوان نشانه فاسد بودن و یا سمّی بودن آن در نظر گرفته می‌شود.
  • رنگ آبی می‌تواند باعث کاهش ضربان قلب و حرارت بدن گردد.

5- روان‌شناسی رنگ سبز

  • رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است.
  • رنگ سبز، نشانگر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است.
  • پژوهشگران دریافته‌اند که رنگ سبز می‌تواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، می‌توانند مطالب را با سرعت بیشتری از حدّ معمول بخوانند و درک کنند.
  • رنگ سبز، از دیر باز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار می‌رفته است.
  • از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده می‌شود.
  • رنگ سبز باعث کاهش استرس می‌شود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار می‌کنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش می‌شوند.

6- روان‌شناسی رنگ زرد

  • رنگ زرد، رنگی گرم وشاد است.
  • رنگ زرد به دلیل مقدار زیاد نوری که منعکس می‌کند، بیشتر از بقیه رنگ‌ها چشم را خسته می‌کند. استفاده از رنگ زرد برای پس زمینه کاغذ یا نمایشگر کامپیوتر می‌تواند باعث چشم درد یا در حالت‌های خاص از دست دادن بینایی گردد.
  • رنگ زرد می‌تواند احساس رنجیدگی و خشم را به وجود آورد. با وجودی که رنگ زرد به عنوان یک رنگ شاد شناخته می‌شود اما بیشتر مردم در اتاق‌های زرد رنگ، هیجانشان را از دست می‌دهند و بچه ها نیز در اتاق‌های زرد رنگ بیشتر گریه می‌کنند.
  • رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان می‌گردد.
  • چون رنگ زرد، از بقیه رنگ‌ها زودتر دیده می‌شود، بیشتر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

7- روان‌شناسی رنگ ارغوانی

  • رنگ ارغوانی نماد وفاداری و ثروت است.
  • رنگ ارغوانی نشانگر عقل و معنویت است.
  • رنگ ارغوانی خیلی کم در طبیعت وجود دارد و به همین دلیل ممکن است به عنوان نشانه مصنوعی یا غیر عادی بودن در نظر گرفته شود.

8- روان‌شناسی رنگ قهوه‌ای

  • رنگ قهوه‌ای، رنگی طبیعی است که برانگیزاننده حس قدرت و اطمینان‌پذیری است.
  • رنگ قهوه‌ای همچنین می‌تواند حس غم و انزوا را به وجود آورد.
  • رنگ قهوه‌ای، حس گرما ، محبت، آسایش و امنیت را به ذهن می‌آورد.
  • رنگ قهوه‌ای معمولاً بیانگر طبیعی بودن، زمینی بودن و متفاوت بودن است اما گاهی می‌تواند نشانگر پیچییدگی نیز باشد.

  9- روان‌شناسی رنگ نارنجی

  • رنگ نارنجی، ترکیب زرد و قرمز است و به عنوان یک رنگ انرژی‌زا در نظر گرفته می‌شود.
  • رنگ نارنجی، احساس هیجان، گرما و شور و شوق را به ذهن می‌آورد.
  • رنگ نارنجی، معمولاً برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  10- روان‌شناسی رنگ صورتی

  • رنگ صورتی، در واقع همان رنگ قرمز کم رنگ است و معمولاً نشانگر عشق است.
  • رنگ صورتی اثر آرام‌بخشی دارد. در ورزشگاه‌ها معمولاً رختکن تیم حریف را به رنگ صورتی نقاشی می‌کنند تا بازیکنان آن‌ها کم انرژی و منفعل شوند.
  • با وجودی که اثر آرام بخشی رنگ صورتی مشخص شده است ولی پژوهشگران دریافته‌اند که این اثر تنها در خلال مواجهه اولیه به وجود می‌آید. مثلاً هنگامی که از این رنگ در زندان‌ها استفاده شد، زندانیان پس از عادت کردن به آن، حتی نا آرامتر از قبل شدند.

  ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان یار

منبع

Color Psycology: How Colors Impacts Moods، Feelings، and Behaviors
http://psychology.about.com

مقالات مرتبط

* نظریه فرایند مخالف در دیدن رنگ‌ها


* نظریه دیدرنگی یانگ-هلمهولتز

 

روان شناسی امضا

1- کساني که به طرف عقربه هاي ساعت امضاء مي کنند ،انسانهاي منطقي هستند .

 

2- کساني که بر عکس عقربه هاي ساعت امضاء مي کنند ،دير منطق را قبول مي کنند و معمولاً غير منطقي هستند .

 

3-  کساني که از خطوط عمودي استفاده مي کنند لجاجت و پافشاري در امور دارند .

 

4- کساني که از خطوط افقي استفاده مي کنند انسانهاي منظمي هستند .

 

5-  کساني که با فشارامضاء مي کنند ، در کودکي سختي کشيده اند .

 

6-  کساني که پيچيده امضاء مي کنند آدمهاي شکاکي هستند .

 

7-  کساني که در امضاي خود اسم و فاميل مي نويسند خودشان را در فاميل برتر مي دانند.

 

8- کساني که در امضاي خود فاميل مي نويسند داراي منزلت هستند .

 

9-  کساني که اسمشان را مي نويسند و روي اسمشان خط مي زننداحتمالاً شخصيت خود را نشناخته اند.

 

10- کساني که به حالت دايره و بيضي امضاء مي کنند ، کساني هستند که مي خواهند به قله برسند .

خطای دید 2

بمنظور تست بينايي خود اگر قادر به مشاهده يكي از اعداد زير نيستيد، مـبـتـلا بـه كور رنگي ميباشيد:





تصاوير زير بر اثرخطاي چشمي دگرگون شده و بصورتي شگفت انگيز بنظرميرسند .


مربعهاي قرمزبالا و پايين حرف ایکس یکرنگ میباشند




 
 

خطوط زيركاملا موازي همديگر ميباشند!






تصوير زير يك جسم است يا 2 جسم؟



در محل تقاطع مربعهاي زير تنها دايره هاي سفيد وجود دارند !



جريان آب در 3 رود زير تنها توسط پس تصويرهاي چشمان شما پديد آمده !





چرخهاي دوار! بـه نقطه وسط خيره شويد و سرتان را جلو و عقب ببريد چرخها به حركت درميايند!!!










يك تصوير بسيار حيرت آور ...
مربع هاي تاب برداشته! امـا هيـچ خط منــحني در تصوير زير وجود ندارد! ميتوانيد با خط كش امتحان كنيد !





چرخ دنده هاي دوار! چـشمـانـتان را به روي تصوير حركت داده تا چرخدنده ها به حركت درآيند!!!









تصويرزير يك مكعب است و ياگوشه يك ديوار؟






درتصوير زير تنها دايره وجود دارد اما شما آنها را پيوسته و مارپيچ ميبينيد




 
 
 
به وسط اين دايـره به مدت 2 دقيقه خيره گرديد بتدريج خواهيد ديد كه هاله اي آبي رنگ پيرامون دايره شروع به درخشيدن ميكنـد!! الـبته بتدريـج چشمانتان را از صفحه مونيتور فاصله دهيد تا هاله بزرگتر گردد.






پنجره زيربه سمت چپ ميباشد يا راست؟




 
 
تصوير زيريك پل طويل است و ياچندين كشتي؟!




 
 
 

خطوط قرمز زنگ كاملا موازي هستند !





دايره زيرتنها بواسطه خطوط اطرافش خميده بنظر ميرسد!




 
 
 


 
 
 

تصاوير زير براي امتحان مقدار استرسي كه يك فرد دارد و يا فشاري كه مي تواند تحمل كند، استفاده مي شود. هر چه اين تصاوير از نگاه شما آرامتر بچرخند، شما تحمل بيشتري داريد و آرامتر هستيد!

بعضي جنايتكاراني كه با اين تصاوير امتحان شده اند، اين تصاوير را به صورت ديوانه واري در حال چرخش مي ديدند، اما كودكان و افراد آرام آنها را كاملا ثابت مي ديدند. شايد اگر خود شما هم اين تصاوير را در مواقع مختلف ببينيد سرعتهاي مختلفي را تجربه كنيد...

البته ميدانيد كه هيچ كدام از اين تصاوير در حال چرخش نيستند. آنها كاملا ثابتند!

 
 
 
 
 

Child development

Child development

From Wikipedia, the free encyclopedia

  (Redirected from Child Development)

Jump to: navigation, search

Child development refers to the biological and psychological changes that occur in human beings between birth and the end of adolescence, as the individual progresses from dependency to increasing autonomy. Because these developmental changes may be strongly influenced by genetic factors and events during prenatal life, genetics and prenatal development are usually included as part of the study of child development. Related terms include "developmental psychology", referring to development throughout the lifespan and "pediatrics", the branch of medicine relating to the care of children. Developmental change may occur as a result of genetically-controlled processes known as maturation, or as a result of environmental factors and learning, but most commonly involves an interaction between the two.

ادامه نوشته

مکاتب روان شناسی


مکتب زیست شناختی

مغز آدمی با 1100 گرم تا 1400 گرم در حدود ده میلیارد نورون عصبی و ارتباطات پیچیده بین آنها ، احتمالا پیچیده‌ترین ساختار در عالم هستی است. همچنین انواعی از غدد در داخل بدن قرار دارند که تحت فرمان مغز در رفتار و اعمال ما تغییراتی ایجاد می‌کنند. در این مکتب سعی می‌شود. پیوندهای رفتار با عصب و هورمون بدن شناخته شود. در عین حال موجودات دارای یک ریشه وراثتی هستند که ما را از همان بدو باروری تخمک از دیگران متفاوت می‌کند. شناخت اثرات توراث در رفتار و شخصیت از دیگر زمینه‌های رویکرد زیست شناختی می‌باشد.

مکتب رفتار گرایی

ادامه نوشته

دیدگاه آلفرد آدلردر مورد عزت نفس

دیدگاه آلفرد آدلردر مورد عزت نفس 
 
مباحثی از روان شناسی که اختصاصاً به عزت نفس می پردازد و آن را به عنوان یک متغیر با نفوذ و با اهمیت عنوان می نماید, تئوری شخصیتی است که آدلر ارائه نموده است. آدلر اگر چه کاربرد عزت نفس  را در درمان و بسط و توضیح تئوری اش بکار می گیرد اما به وضوح, اهمیت عزت نفس  را دریافت نموده است (اسمیت, ۱۹۸۷, ص ۳۲).



آدلر مکتب خود را "روان شناسی فردی" نامید و نخستین کسی بود که جنبه اجتماعی بودن آدمی را بیان کرد وی در کتاب اصول تجربی و نظری روان شناسی فردی خود, بر اعمال و رفتار آدمی که زاییده کششهای اجتماعی است تاکید می نماید, روان شناسی آدلری تاکید می کند که تعارض از درون شخصیت سرچشمه نمی گیرد بلکه بین شخصیت و جهان اجتماغی فرد است (منصور, ۱۳۷۹, ص ۱۱).

ادامه نوشته

اختلالهای رفتاری

اختلالهای رفتاری (خلاصه فصل 11- روانشناسی عمومی- گنجه ای)

 

اختلالهای رفتاری ( بی نظمی های که در رفتار دیده می شود)

 

سلامتی :

حالتی که فرد خود را خوب، قوی و مطمئن احساس می کند. یک مفهوم فردی است و در حقیقت سازگاری و  تعادل بین ارگانیسم فرد و محیط  است.

کسی سالم است که تعارضهای خود را حل کند و در مقابل ناکتمی ها استقامت داشته باشد.

روانشناسان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که :

1-      فعالیت های او در اجتماع مورد قبول باشد.

2-      به فعالیت های خود علاقه نشان دهد و از زندگی خود راضی باشد.

مثال: انسان بهنجار: فردی که شغل شرافتمندانه ای دارد و به حقوق دیگران احترام می گذارد.

بیماری:

یعنی بهم خوردن سلامتی. ضعف در مقاومت بدن در مقابل مسمومیت ها و عفونت ها و حل تعارض های روانی.

بیمار کسی است که از نظر روانی پس­رفت می کند. بیماری برای برخی لذت بخش است زیرا از مسئولیت شانه خالی می کنند.

مثال: انسان نابهنجار: اختلال رفتاری دارد، نظم عمومی زندگی خود و دیگران را بهم می زند یا مبادرت به خود کشی می کند.

معیارهای تشخیص سلامتی و بیماری:

·         آرمانی (ایده آلی) : سلامتی یا به هنجاری یعنی مطابقت با قاعده یا قانونی که از هر جهت در حد مطلوب است.

·         آماری : سلامتی یعنی میانگین، فردی که از هر جهت در حد متوسط قرار دارد. بیماری در این معیار یعنی فاصله (کمتر یا بیشتر) از میانگین. مثال: کودک بیش از حد لاغر و یا بیش از حد چاق. مبنای این معیار مقایسه است به همین جهت عیب معیار آماری این است که تنها در موارد قابل اندازه گیری کاربرد دارد و در زمینه های کیفی جنبه مجازی داشته و علمی نخواهد بود.

 

بیماری های روانی با 2 علت تقسیم بندی می شوند:

1-      کنشی (عملکردی): آنهایی که علت عضوی ندارند، یعنی اندام ها سالمند اما وظیفه خود را خوب انجام نمی دهند. و در سازگاری با محیط مشکل دارند.

2-      عضوی: در اثر معیوب شدن قسمتی از مغز یا سیستم عصبی بوجود می آید.

 

بیماری های روانی از نظر شدت و ضعف به 2 گروه:

·         نوروزها

·         سایکوزها

تقسیم می شوند.

 

نوروز چیست؟

 

جزء اختلالات رفتاری کنشی است (یعنی برای آن علت زیستی شناخته شده وجود ندارد). عملکرد های اصلی شخصیت را در بر نمی گیرد و فرد بدان آگاهی دارد. به نوروز های روانی سایکونوروز گویند که برای راحتی آنرا نوروز می نامیم.

انواع رایج نوروز: اضطراب، وسواس، ترسهای مرضی (phobia)، هیستری.

 

ویژگی های افراد نوروتیک:

1-      خود را ناراحت احساس می کنند.

2-      نقش اجتماعی خود را از یاد می برند.

3-      در مقابل دیگران حالت پرخاش دارند. (مسخره کردن)

4-      در مقابل خود پرخاش دارند. (خود کشی)

5-      خواب هایشان اختلال دارد. (پرخوابی یا کم خوابی)

6-      روابط جنسی آنها مختل است. (نا توانی، اجتناب از ارضای نیاز جنسی)

7-      خسته به نظر می رسند.

جنبه های مشترک نوروزها:

1-      فرد کنترلی روی نیروهای خود ندارد. این نیرو ها در عقده ها، خودکم بینی ها، وسواسها و اضطراب ها ریشه دارد.

2-      فرد نوروتیک با مشکلات مبارزه نمی کند و سعی در سازش با آنها دارد.

3-      قربانی تعارضهای درونی خود است. (اگر بین نیرو های غریزی(نهاد) و نیروهای اخلاقی (من برتر) تعارض وجود داشته باشد اختلال رفتاری بوجود خواهد آمد. مثال سگ در آزمایش پتولف)

4-      در اضطراب دائمی به سر می برد.

5-      اغلب حرکات کودکانه دارد و به شیوه کودکی رفتار می کند.

6-      نمی تواند با واقعیت یا اجتماع خود سازگاری داشته باشد.

نوروزهای کودکی:

عدم تعادل در کودکان زودتر آشکار شده و مداوای آن آسانتر است و باعث عدم تشدید نوروز در بزرگسالی می شود. هو نشانه جسمی و هم نشانه روانی دارند:

1-      روانی: نسبت به سن خود بی تحرک است، خشک و انعطاف ناپذیر گاهی لجباز و پر توفع و اغلب به صورت غیر طبیعی با محیط مخالفت می کند. گاهی به صورت فردی سرکش و گاهی بیش از حد کمرو و تنبل جلوه می کند.

2-      جسمی: شب ادراری، لکنت زبان، تیک (پرش عضله)

عدم تعادل پدر و مادر نیز می تواند دلیل نوروتیک بودن کودک باشد و این امر بسیار شایع است. همچنین عدم آشنایی با اصول تعلیم و تربیت نیز می­تواند کودک را به عدم تعادل برساند.

علت های رایج نوروزهای کودکی:

نقش عقده اًدیپ و عقده اختگی از علت های نوروز کودکی است.

عقده­ی اًدیپ: یعنی تمایل جنسی کودک به والد مخالف جنس خود. فروید بررسی کرد، اًدیپ به دو صورت تجلی می کند: علاقه­ی پسر به مادر و تنفر او از پدر، علاقه دختر به پدر و تنفر او از مادر. او این تمایل را عقده­ی الکترا نامید.

 

* اًدیپ در اساطیر یونان کسی بود که ناآگاهانه پدر خود را کشت و با مادر خود ازدواج کرد.

این عقده پس از 6 سالگی بر اثر مکانیسم همانند سازی از بین می رود.

عقده اختگی: یعنی ترس از دست دادن آلت تناسلی. گاهی پدر و مادر با ناآگاهی به تشویق جنس مخالف می پردازند مثلاٌ می گویند "تو مرد هستی!" این سرخوردگی همچنین پس از تولد نوزاد دوم نیز در خانواده ظاهر می شود و گاهی افراد قابلیت درک حس حسادت در کودکان و حل این مساله در آنان را ندارند. گاهی این عدم ناسازگاری ها باعث می شود فرد برای جلب محبت خود را به بیماری بزند و یا رفتارهای مودکانه از خود نشان دهد. هر یک از آنها می تواند پایه نوروزهای بزرگسالی از قبیل: تعارضهای جنسی، اخلاقی، فلسفی و ... گردد.

درمان نوروزهای کودکی:

عموماً نوروزها در کودکی عمق چندانی ندارد. به همین دلیل با چند جلسه مشاوره برای والدین می توان این ریشه را قطع کرد. همچنین برای کودک می توان از شیوه های عملی ماننده: نقاشی، خیمه شب بازی و .... استفده کرد تا از طریق آنها فرد عقده های سرکوب شده­ی خود را فراافکنی(خالی کردن) کند.

نوروزهای بزرگسالی:

در بزرگسالان عموماً نوروزها، ماهیت عاطفی دارند.حالت یک بزرگسال نوروتیک مثل این است که قسمتی از شخصیت او بگوید بلی و قسمتی دیگر بگوید خیر. رایجترین نوع نوروز اضطراب است. نوروز عموماً اختلالات جسمی نیز به همراه دارد. مثل: گوارشی (ذخم معده)، دستگاه غدد (تیروئید و مرض قند)، تنفسی (آسم)، پوستی (کهیر و اگزما).

صفات مشترک نوروزها در بزرگسالان: نارضایتی عاطفی، نارضایتی جنسی، تمایلات جنسی متفاوت با اعتقادات خود و ...

علت نوروزها در بزرگسالی:

1-      آمادگی های جسمی، از قبیل: توارثی، سیفلیس، همخونی، الکسیم و ...

2-      علت های جسمی مثل: مسمومیت، غفونت، ضعف و ...

3-      تعارض های درونی که 90 درصد ریشه در تعلیم و تربیت دارد. به صورت احساس گناه، وسواس و تردید است.

4-      اختلالهای دوران کودکی، بیمار در سازگاری های دوران بزرگسالی عاجز می­ماند و از نظر عاطفی در کودکی تثبیت شده است.

 

نوروزهای مهم:

 

1-     آسنتی و نواستنی:

آستنی یعنی ضعف عصبی یا کمبود نیرو. هنگامی که از خواب بیدار می شوند شدیداً احساس خستگی دارند. تمرکز ححواس ندارند. احساس می کنند سرشان پوک است. اعلائم افسردگی زیادی دارد به همین دلیل اغلب با آن اشتباه گرفته می شود.

علتها: کار زیاد، محیط اجتماعی یا خانوادگی خسته کننده، بهبود پس از بیماری گریپ، مسمومیت ها و کمبود ویتامین.

نوراستنی، یعنی ضعف عصبی دائم، سستی کلی دستگاه عصبی. در این بیماری سیستم سمپاتیک و پارا سمپاتیک نظم خود را از دست می دهد.

نشانه های کلی نوراستی: خستگی زیاد، احساس ناتوانی جسمی، خستگی عصبی، ماهیچه ای و مغز. بیمار صبح پس از بیدار شدن خود را ضعیف و خشمگین احساس می کند. بعد از ظهر رو به بهبود می رود و شب سرحال می شود.

 

 

2-      اضطراب:

 افراد باهوش اضطراب دارند و اضطراب برای افرادی که فکر می کنند طبیعی است. انسان عادی به مقداری اضطراب نیاز دارد تا به فعالیت مجبور شود. اضطراب زمانی مساله ساز می شود که از تحمل انسان فراتر می رود.

اضطراب مرضی: این اضطراب نه تنها صاحب خود بلکه عمل او را نیز تخریب می کند. جلوه های جسمی به همراه دارد، مثل: رنگ پریدگی، لرزش، ضربان قلب سریع، تشنج، خشکی دهان و ... . اضطراب و ترس عموماً همراه همند.

فرق ترس و اضطراب: ترس عبارت از واکنشی است که در مقابل یک خطر واقعی رخ می دهد، اما اضطراب حاصل واکنش به خطری است که وجود خارجی ندارد. با این حساب اضطراب کاملاً خیالی نیست و بر اثر یک ترس درونی صورت می گیرد.

3-      وسواس:

 دو دلی در کارها و تردید موجود در ضمیر انسان. اندیشه ای دائم است که در ذهن حضور دارد و غالباً رنج آور است. وسواس اندیشه ای سمج، دردآور و مولد اضطرابهای شدید است. فرد وسواسی در حال نبرد بر سر دلیل و وسواس است.

درمان وسواس: روش رونکاوی روش مفیدی است. با در نظر گرفتن زندگی فرد و همه موقعیت های اجتماعی، انوادگی، مزهبی و ... باید بین روانشناس و بیمار صمیمیت ایجاد شود.

4-      ترسهای مرضی:

 نوعی وسواس است.عبارت است از یک اندیشه، یک شئ یا یک موقعیت معین.

انواع مختلف ترس مرضی: ترس از مکان های عمومی و باز، ترس از مکان های بسته، ترس از سکته کردن، ترس از سرخ شدن و خجالت کشیدن، ترس از سرایت بیماری، ترس از بیمار شدن و ...

5-     هیستری:

 معمولاً به صورت بیماری جسمی تجلی پیدا می کند. از نشانه های آن، دردهای مختلف، اضطراب، اختلال شوارشی، اختلال در روابط جنسی، عصبانیت و ... حالتی که بیماری روانی در جسم تجلی پیدا می کند را هیستری تبدیلی گئیند که نشانه های آن: بی حسی، بی هوشی، کوری، فلج، اختلال در راه رفتن، از دست دادن حافظه و ... است .

هیستری در یونانی یعنی رحم. این بیماری، اکتسابی و گذرا و یا ارثی و دایمی است. و ممکن است در هر سنی بروز کند.

6-      پارانویا:

 از جلوه های پارانویا می توان به عدم تعادل روانی خفیف تا سایکوزهای شدید و توهمات اشاره کرد. در زبان عامیانه پارانویا کسی است که "جنون خودبزرگ بینی" و جنون جور و ستم" دارد. بیماری پارانویا بیماری تغییر شکل شخصیت است. شخص مبتلا غرور نامحدود دارد که گاهی آن را در زیر تواضع ظاهری و ریاکارانه پنهان می کند، همیشه طلب کار است و دارای خود رایی و خود محوری است. او در خیلی مواقع اظهار می کند که خود را اصلاح می کند در حالی که قبول ندارد در رفتار خود نقصی وجود داشته باشد.

پارانویی ها اقلب به جاهای بالایی از نظر اجتماعی می رسند و اینجاست کخ تعصب گرایی و دیکتاتوری در عقاید آنها رواج می یابد.  و در کل انسانهای پارانویی متکبر و دروغگو و سلطه گر هستند.

کودک پارانویی، خود را زود نشان میدهد، پرتوقع و زورگو و عبوس است. برای او غیر ممکن است که بتواند از نظم گروهی پیروی کند. این نوع پارانویی در نوجوانی به صورت فرار و سرکشی های اجتماعی و همچنین بزهکاری می انجامد.

سایکوز چیست؟

تفاوت نوروز و سایکوز بر درجه آگاهی شخص از حالت خود مبتنی است. انسان سایکوتیک با واقعیت بی گانه است و نمی تواند از حالت خود انتقاد کند زیرا به حالت خود آگاهی ندارد. (سایکوز یک اختلال شدید روانی است که در آن ارتباط بیمار با واقعیت

قطع می شود. این بیماران به اختلال شخصیتی خود آگاهی ندارند و در دنیای کاملاً اختصاصی دانیایی که در آن قدرت مطلق دارند به سر می برند به همین علت باید بستری شوند.)

مثال: فردی را نظر بگیرید که توهمم دارد و شیطان را جلوی خود می بیند. اگر او قبول کند که این توهم پوچ و بی اساس است نوروتیک خواهد بود، اما اگر خیال کند که واقعاً شیطان را می بیند، سایکوتیک به حساب می آید.

سایکوزهای مهم:

1-      اسکیزوفرنی:

اسکیزوفرنی یعنی با واقعیت قطع رابطه کردن. انسان اسکیزو فرن در رویای درونی زندگی می کند و ارتباطش با عالم واقعیت بریده شده است. ادا و اطوارها، حرکات چهره کاملاً غیرعادی است. غریزه­ی حفظ ذات در او کاهش یافته. توهماتی دارد که انها را باور کرده و گاهی با یک مخاطب نامروی صحبت می کند. بیمار می تواند مدتهای زیادی خود را تحت شرایط بسیار دشوار نگه دارد.

اسکیزوفرن ها عموماً خلاقیت های بسیار جالبی دارند. و از نظری هنری قادر به خلق آثار سمبلیک و جالبی هستند.

نوجوانی و اسکیزوفرنی: در اکثر مواقع اسکیزوفرنی از آغاز سن بلوغ ظاهر می شود.

ردیابی اسکیزوفرنی کار دشواری است. کسی که فرد باهوشی است ناگهان رو به سردی می گذارد و دیگران بی اطلاع، او را تنبل و بی اراده می نامند. زندگی این فرد به سردی گرایش پیدا کرده . آنچه جلوه می کند، بی هدفی، انزوا و سردی است.

درمان اسکیزوفرنی: دراکثر مواقع بستری کردن الزامی است. زیرا ماهیت اسکیزوفرنی غیرقابل نفوذ است. اما گاهی شوک الکتریکی یا تزریق می­تواند اثر بخش باشد. گاهی از طریق سمبل هایی که می سازند می توان با آنها ارتباط بر قرار کرد.

2-     مانیک- دپرسیو

از نوع بیماری های ادواری به حساب می آید ویژگی های زیر را داراست:

دوره های مانی: سرخوشی، شور و شوق، جوش و خروش، زنده دلی، سرحالی.

دورهای دپرسیون: افسردگی، غم، عدم فعالیت، بی علاقه گی و دلسردی

·         دوره­ی مانی: رفتار های فرد سرشار از شادی و سرخوشی است. دائم شوخی های بیمزه می کند و جملاتی از قبیل "از خنده روزه بر شدیم" "از خنده ترکیدیم" و ... به زبان می آورد. همه چیز و همه کس را مسخره می کند. شوخی های خلاف عفت می کند. گاهی زوزه می کشد. مدفوع خود را به در و دیوار می مالد و ...

·         دوره­ی دپرسیون: بعد از طغیان های دوره مانی دوره افسردگی ظاهر می شود. بیمار روی خط مالیخولیایی می افتد، یعنی غم و فقدان شوق زندگی. از خوردن غذا امتناع می کند.در این دوره خطر قتل و خود کشی بسیار زیاد است. اغلب با توهم همراه است و صداهایی می شنود که او را به مرگ فرا می خواند.

درمان مانیک- دسپرسو: جزء بیماری های توارثی است. برخی روان شناسان معتقدند در اثر بی نظمی عضوی یا کنشی پایه­ی مغز (ناحیه ای که آن را هیپوتالاموس در آنجا قرار دارد.) ایجاد می شود. عواملی که ممکن است در بوجود آمدن بیماری نقش داشته باشند، شامل: تصادف، جراحی های مغزی، شوک های هیجانی، ترشح غدد درون ریز. عادات ماهیامه، بلوغ، حاملگی و سقط جنین است. با ترشح غدد درون ریز نواحی هیپوتالاموس عفونت کرده و آسیب پذیر می شود.

دوره های این بیماری ممکن است طولانی (شخصی در طول زندگی فقط یکبار دچار شود) و بعضی کوتاه (سالی یکبار. بعضی ممکن است فقط دچار مانیک یا فقط دچار دپرسیون شود.

 

اختلالهای رفتاری

اختلالهای رفتاری (خلاصه فصل 11- روانشناسی عمومی- گنجه ای)

 

اختلالهای رفتاری ( بی نظمی های که در رفتار دیده می شود)

 

سلامتی :

حالتی که فرد خود را خوب، قوی و مطمئن احساس می کند. یک مفهوم فردی است و در حقیقت سازگاری و  تعادل بین ارگانیسم فرد و محیط  است.

کسی سالم است که تعارضهای خود را حل کند و در مقابل ناکتمی ها استقامت داشته باشد.

روانشناسان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که :

1-      فعالیت های او در اجتماع مورد قبول باشد.

2-      به فعالیت های خود علاقه نشان دهد و از زندگی خود راضی باشد.

مثال: انسان بهنجار: فردی که شغل شرافتمندانه ای دارد و به حقوق دیگران احترام می گذارد.

بیماری:

یعنی بهم خوردن سلامتی. ضعف در مقاومت بدن در مقابل مسمومیت ها و عفونت ها و حل تعارض های روانی.

بیمار کسی است که از نظر روانی پس­رفت می کند. بیماری برای برخی لذت بخش است زیرا از مسئولیت شانه خالی می کنند.

مثال: انسان نابهنجار: اختلال رفتاری دارد، نظم عمومی زندگی خود و دیگران را بهم می زند یا مبادرت به خود کشی می کند.

معیارهای تشخیص سلامتی و بیماری:

·         آرمانی (ایده آلی) : سلامتی یا به هنجاری یعنی مطابقت با قاعده یا قانونی که از هر جهت در حد مطلوب است.

·         آماری : سلامتی یعنی میانگین، فردی که از هر جهت در حد متوسط قرار دارد. بیماری در این معیار یعنی فاصله (کمتر یا بیشتر) از میانگین. مثال: کودک بیش از حد لاغر و یا بیش از حد چاق. مبنای این معیار مقایسه است به همین جهت عیب معیار آماری این است که تنها در موارد قابل اندازه گیری کاربرد دارد و در زمینه های کیفی جنبه مجازی داشته و علمی نخواهد بود.

 

بیماری های روانی با 2 علت تقسیم بندی می شوند:

1-      کنشی (عملکردی): آنهایی که علت عضوی ندارند، یعنی اندام ها سالمند اما وظیفه خود را خوب انجام نمی دهند. و در سازگاری با محیط مشکل دارند.

2-      عضوی: در اثر معیوب شدن قسمتی از مغز یا سیستم عصبی بوجود می آید.

 

بیماری های روانی از نظر شدت و ضعف به 2 گروه:

·         نوروزها

·         سایکوزها

تقسیم می شوند.

 

نوروز چیست؟

 

جزء اختلالات رفتاری کنشی است (یعنی برای آن علت زیستی شناخته شده وجود ندارد). عملکرد های اصلی شخصیت را در بر نمی گیرد و فرد بدان آگاهی دارد. به نوروز های روانی سایکونوروز گویند که برای راحتی آنرا نوروز می نامیم.

انواع رایج نوروز: اضطراب، وسواس، ترسهای مرضی (phobia)، هیستری.

 

ویژگی های افراد نوروتیک:

1-      خود را ناراحت احساس می کنند.

2-      نقش اجتماعی خود را از یاد می برند.

3-      در مقابل دیگران حالت پرخاش دارند. (مسخره کردن)

4-      در مقابل خود پرخاش دارند. (خود کشی)

5-      خواب هایشان اختلال دارد. (پرخوابی یا کم خوابی)

6-      روابط جنسی آنها مختل است. (نا توانی، اجتناب از ارضای نیاز جنسی)

7-      خسته به نظر می رسند.

جنبه های مشترک نوروزها:

1-      فرد کنترلی روی نیروهای خود ندارد. این نیرو ها در عقده ها، خودکم بینی ها، وسواسها و اضطراب ها ریشه دارد.

2-      فرد نوروتیک با مشکلات مبارزه نمی کند و سعی در سازش با آنها دارد.

3-      قربانی تعارضهای درونی خود است. (اگر بین نیرو های غریزی(نهاد) و نیروهای اخلاقی (من برتر) تعارض وجود داشته باشد اختلال رفتاری بوجود خواهد آمد. مثال سگ در آزمایش پتولف)

4-      در اضطراب دائمی به سر می برد.

5-      اغلب حرکات کودکانه دارد و به شیوه کودکی رفتار می کند.

6-      نمی تواند با واقعیت یا اجتماع خود سازگاری داشته باشد.

نوروزهای کودکی:

عدم تعادل در کودکان زودتر آشکار شده و مداوای آن آسانتر است و باعث عدم تشدید نوروز در بزرگسالی می شود. هو نشانه جسمی و هم نشانه روانی دارند:

1-      روانی: نسبت به سن خود بی تحرک است، خشک و انعطاف ناپذیر گاهی لجباز و پر توفع و اغلب به صورت غیر طبیعی با محیط مخالفت می کند. گاهی به صورت فردی سرکش و گاهی بیش از حد کمرو و تنبل جلوه می کند.

2-      جسمی: شب ادراری، لکنت زبان، تیک (پرش عضله)

عدم تعادل پدر و مادر نیز می تواند دلیل نوروتیک بودن کودک باشد و این امر بسیار شایع است. همچنین عدم آشنایی با اصول تعلیم و تربیت نیز می­تواند کودک را به عدم تعادل برساند.

علت های رایج نوروزهای کودکی:

نقش عقده اًدیپ و عقده اختگی از علت های نوروز کودکی است.

عقده­ی اًدیپ: یعنی تمایل جنسی کودک به والد مخالف جنس خود. فروید بررسی کرد، اًدیپ به دو صورت تجلی می کند: علاقه­ی پسر به مادر و تنفر او از پدر، علاقه دختر به پدر و تنفر او از مادر. او این تمایل را عقده­ی الکترا نامید.

 

* اًدیپ در اساطیر یونان کسی بود که ناآگاهانه پدر خود را کشت و با مادر خود ازدواج کرد.

این عقده پس از 6 سالگی بر اثر مکانیسم همانند سازی از بین می رود.

عقده اختگی: یعنی ترس از دست دادن آلت تناسلی. گاهی پدر و مادر با ناآگاهی به تشویق جنس مخالف می پردازند مثلاٌ می گویند "تو مرد هستی!" این سرخوردگی همچنین پس از تولد نوزاد دوم نیز در خانواده ظاهر می شود و گاهی افراد قابلیت درک حس حسادت در کودکان و حل این مساله در آنان را ندارند. گاهی این عدم ناسازگاری ها باعث می شود فرد برای جلب محبت خود را به بیماری بزند و یا رفتارهای مودکانه از خود نشان دهد. هر یک از آنها می تواند پایه نوروزهای بزرگسالی از قبیل: تعارضهای جنسی، اخلاقی، فلسفی و ... گردد.

درمان نوروزهای کودکی:

عموماً نوروزها در کودکی عمق چندانی ندارد. به همین دلیل با چند جلسه مشاوره برای والدین می توان این ریشه را قطع کرد. همچنین برای کودک می توان از شیوه های عملی ماننده: نقاشی، خیمه شب بازی و .... استفده کرد تا از طریق آنها فرد عقده های سرکوب شده­ی خود را فراافکنی(خالی کردن) کند.

نوروزهای بزرگسالی:

در بزرگسالان عموماً نوروزها، ماهیت عاطفی دارند.حالت یک بزرگسال نوروتیک مثل این است که قسمتی از شخصیت او بگوید بلی و قسمتی دیگر بگوید خیر. رایجترین نوع نوروز اضطراب است. نوروز عموماً اختلالات جسمی نیز به همراه دارد. مثل: گوارشی (ذخم معده)، دستگاه غدد (تیروئید و مرض قند)، تنفسی (آسم)، پوستی (کهیر و اگزما).

صفات مشترک نوروزها در بزرگسالان: نارضایتی عاطفی، نارضایتی جنسی، تمایلات جنسی متفاوت با اعتقادات خود و ...

علت نوروزها در بزرگسالی:

1-      آمادگی های جسمی، از قبیل: توارثی، سیفلیس، همخونی، الکسیم و ...

2-      علت های جسمی مثل: مسمومیت، غفونت، ضعف و ...

3-      تعارض های درونی که 90 درصد ریشه در تعلیم و تربیت دارد. به صورت احساس گناه، وسواس و تردید است.

4-      اختلالهای دوران کودکی، بیمار در سازگاری های دوران بزرگسالی عاجز می­ماند و از نظر عاطفی در کودکی تثبیت شده است.

 

نوروزهای مهم:

 

1-     آسنتی و نواستنی:

آستنی یعنی ضعف عصبی یا کمبود نیرو. هنگامی که از خواب بیدار می شوند شدیداً احساس خستگی دارند. تمرکز ححواس ندارند. احساس می کنند سرشان پوک است. اعلائم افسردگی زیادی دارد به همین دلیل اغلب با آن اشتباه گرفته می شود.

علتها: کار زیاد، محیط اجتماعی یا خانوادگی خسته کننده، بهبود پس از بیماری گریپ، مسمومیت ها و کمبود ویتامین.

نوراستنی، یعنی ضعف عصبی دائم، سستی کلی دستگاه عصبی. در این بیماری سیستم سمپاتیک و پارا سمپاتیک نظم خود را از دست می دهد.

نشانه های کلی نوراستی: خستگی زیاد، احساس ناتوانی جسمی، خستگی عصبی، ماهیچه ای و مغز. بیمار صبح پس از بیدار شدن خود را ضعیف و خشمگین احساس می کند. بعد از ظهر رو به بهبود می رود و شب سرحال می شود.

 

 

2-      اضطراب:

 افراد باهوش اضطراب دارند و اضطراب برای افرادی که فکر می کنند طبیعی است. انسان عادی به مقداری اضطراب نیاز دارد تا به فعالیت مجبور شود. اضطراب زمانی مساله ساز می شود که از تحمل انسان فراتر می رود.

اضطراب مرضی: این اضطراب نه تنها صاحب خود بلکه عمل او را نیز تخریب می کند. جلوه های جسمی به همراه دارد، مثل: رنگ پریدگی، لرزش، ضربان قلب سریع، تشنج، خشکی دهان و ... . اضطراب و ترس عموماً همراه همند.

فرق ترس و اضطراب: ترس عبارت از واکنشی است که در مقابل یک خطر واقعی رخ می دهد، اما اضطراب حاصل واکنش به خطری است که وجود خارجی ندارد. با این حساب اضطراب کاملاً خیالی نیست و بر اثر یک ترس درونی صورت می گیرد.

3-      وسواس:

 دو دلی در کارها و تردید موجود در ضمیر انسان. اندیشه ای دائم است که در ذهن حضور دارد و غالباً رنج آور است. وسواس اندیشه ای سمج، دردآور و مولد اضطرابهای شدید است. فرد وسواسی در حال نبرد بر سر دلیل و وسواس است.

درمان وسواس: روش رونکاوی روش مفیدی است. با در نظر گرفتن زندگی فرد و همه موقعیت های اجتماعی، انوادگی، مزهبی و ... باید بین روانشناس و بیمار صمیمیت ایجاد شود.

4-      ترسهای مرضی:

 نوعی وسواس است.عبارت است از یک اندیشه، یک شئ یا یک موقعیت معین.

انواع مختلف ترس مرضی: ترس از مکان های عمومی و باز، ترس از مکان های بسته، ترس از سکته کردن، ترس از سرخ شدن و خجالت کشیدن، ترس از سرایت بیماری، ترس از بیمار شدن و ...

5-     هیستری:

 معمولاً به صورت بیماری جسمی تجلی پیدا می کند. از نشانه های آن، دردهای مختلف، اضطراب، اختلال شوارشی، اختلال در روابط جنسی، عصبانیت و ... حالتی که بیماری روانی در جسم تجلی پیدا می کند را هیستری تبدیلی گئیند که نشانه های آن: بی حسی، بی هوشی، کوری، فلج، اختلال در راه رفتن، از دست دادن حافظه و ... است .

هیستری در یونانی یعنی رحم. این بیماری، اکتسابی و گذرا و یا ارثی و دایمی است. و ممکن است در هر سنی بروز کند.

6-      پارانویا:

 از جلوه های پارانویا می توان به عدم تعادل روانی خفیف تا سایکوزهای شدید و توهمات اشاره کرد. در زبان عامیانه پارانویا کسی است که "جنون خودبزرگ بینی" و جنون جور و ستم" دارد. بیماری پارانویا بیماری تغییر شکل شخصیت است. شخص مبتلا غرور نامحدود دارد که گاهی آن را در زیر تواضع ظاهری و ریاکارانه پنهان می کند، همیشه طلب کار است و دارای خود رایی و خود محوری است. او در خیلی مواقع اظهار می کند که خود را اصلاح می کند در حالی که قبول ندارد در رفتار خود نقصی وجود داشته باشد.

پارانویی ها اقلب به جاهای بالایی از نظر اجتماعی می رسند و اینجاست کخ تعصب گرایی و دیکتاتوری در عقاید آنها رواج می یابد.  و در کل انسانهای پارانویی متکبر و دروغگو و سلطه گر هستند.

کودک پارانویی، خود را زود نشان میدهد، پرتوقع و زورگو و عبوس است. برای او غیر ممکن است که بتواند از نظم گروهی پیروی کند. این نوع پارانویی در نوجوانی به صورت فرار و سرکشی های اجتماعی و همچنین بزهکاری می انجامد.

سایکوز چیست؟

تفاوت نوروز و سایکوز بر درجه آگاهی شخص از حالت خود مبتنی است. انسان سایکوتیک با واقعیت بی گانه است و نمی تواند از حالت خود انتقاد کند زیرا به حالت خود آگاهی ندارد. (سایکوز یک اختلال شدید روانی است که در آن ارتباط بیمار با واقعیت

قطع می شود. این بیماران به اختلال شخصیتی خود آگاهی ندارند و در دنیای کاملاً اختصاصی دانیایی که در آن قدرت مطلق دارند به سر می برند به همین علت باید بستری شوند.)

مثال: فردی را نظر بگیرید که توهمم دارد و شیطان را جلوی خود می بیند. اگر او قبول کند که این توهم پوچ و بی اساس است نوروتیک خواهد بود، اما اگر خیال کند که واقعاً شیطان را می بیند، سایکوتیک به حساب می آید.

سایکوزهای مهم:

1-      اسکیزوفرنی:

اسکیزوفرنی یعنی با واقعیت قطع رابطه کردن. انسان اسکیزو فرن در رویای درونی زندگی می کند و ارتباطش با عالم واقعیت بریده شده است. ادا و اطوارها، حرکات چهره کاملاً غیرعادی است. غریزه­ی حفظ ذات در او کاهش یافته. توهماتی دارد که انها را باور کرده و گاهی با یک مخاطب نامروی صحبت می کند. بیمار می تواند مدتهای زیادی خود را تحت شرایط بسیار دشوار نگه دارد.

اسکیزوفرن ها عموماً خلاقیت های بسیار جالبی دارند. و از نظری هنری قادر به خلق آثار سمبلیک و جالبی هستند.

نوجوانی و اسکیزوفرنی: در اکثر مواقع اسکیزوفرنی از آغاز سن بلوغ ظاهر می شود.

ردیابی اسکیزوفرنی کار دشواری است. کسی که فرد باهوشی است ناگهان رو به سردی می گذارد و دیگران بی اطلاع، او را تنبل و بی اراده می نامند. زندگی این فرد به سردی گرایش پیدا کرده . آنچه جلوه می کند، بی هدفی، انزوا و سردی است.

درمان اسکیزوفرنی: دراکثر مواقع بستری کردن الزامی است. زیرا ماهیت اسکیزوفرنی غیرقابل نفوذ است. اما گاهی شوک الکتریکی یا تزریق می­تواند اثر بخش باشد. گاهی از طریق سمبل هایی که می سازند می توان با آنها ارتباط بر قرار کرد.

2-     مانیک- دپرسیو

از نوع بیماری های ادواری به حساب می آید ویژگی های زیر را داراست:

دوره های مانی: سرخوشی، شور و شوق، جوش و خروش، زنده دلی، سرحالی.

دورهای دپرسیون: افسردگی، غم، عدم فعالیت، بی علاقه گی و دلسردی

·         دوره­ی مانی: رفتار های فرد سرشار از شادی و سرخوشی است. دائم شوخی های بیمزه می کند و جملاتی از قبیل "از خنده روزه بر شدیم" "از خنده ترکیدیم" و ... به زبان می آورد. همه چیز و همه کس را مسخره می کند. شوخی های خلاف عفت می کند. گاهی زوزه می کشد. مدفوع خود را به در و دیوار می مالد و ...

·         دوره­ی دپرسیون: بعد از طغیان های دوره مانی دوره افسردگی ظاهر می شود. بیمار روی خط مالیخولیایی می افتد، یعنی غم و فقدان شوق زندگی. از خوردن غذا امتناع می کند.در این دوره خطر قتل و خود کشی بسیار زیاد است. اغلب با توهم همراه است و صداهایی می شنود که او را به مرگ فرا می خواند.

درمان مانیک- دسپرسو: جزء بیماری های توارثی است. برخی روان شناسان معتقدند در اثر بی نظمی عضوی یا کنشی پایه­ی مغز (ناحیه ای که آن را هیپوتالاموس در آنجا قرار دارد.) ایجاد می شود. عواملی که ممکن است در بوجود آمدن بیماری نقش داشته باشند، شامل: تصادف، جراحی های مغزی، شوک های هیجانی، ترشح غدد درون ریز. عادات ماهیامه، بلوغ، حاملگی و سقط جنین است. با ترشح غدد درون ریز نواحی هیپوتالاموس عفونت کرده و آسیب پذیر می شود.

دوره های این بیماری ممکن است طولانی (شخصی در طول زندگی فقط یکبار دچار شود) و بعضی کوتاه (سالی یکبار. بعضی ممکن است فقط دچار مانیک یا فقط دچار دپرسیون شود.

 

آیا واقعا ما خودمان را می شناسیم

 

   آیا واقعا ما خودمان را می شناسیم . همانطور که در مطالب قبلی گفته شد ، بخش اعظم وجود ما ، ناخودآگاه ماست . بسیاری از عواطف ، احساسات ٬ هیجانات ، رفتارها و حتی افکار واندیشه های ما از ضمیر ناخوداگاه ما وارد خوداگاه و ذهن بیداری ما می شود . چنانچه یونگ بدرستی میگوید ٬ ناخوداگاه ما به دو بخش ناخوداگاه فردی وجمعی یا نوعی و نیز لایه های زیرین ناشناخته تقسیم می شود ناخودآگاه فردی شامل خاطرات وحوادث و رویداد های ناخوشایندی است که از لحظه تولد تا هر سنی که باشیم ، بر ما گذشته است و ما آنها را فراموش کرده ایم . همچنین رویدادها و تصاویر و صداها و بسیاری چیزهایی دیگر که در پیرامون ما وجود داشته اند ، اما در نقطه وضوح ذهن بیداری ما نبودند ،  وارد  ناخوداگاه ما شده اند . اگر ما را به خواب مصنوعی فرو برند همه آنها را به یاد خواهیم آورد و بازگو خواهیم کرد . وچون بیدارمان کنند هیچکدام را به یاد نخواهیم آورد .

 

       در ناخودآگاه جمعی یا نوعی ٬ خاطرات ازلی ، آنچه بر نوع بشر گذشته است ، کهن الگو ها ( که بعدا آن را توضیح خواهم داد )  و بسیاری امور دیگر حضور دارند . واین ادعا امری است که به تجربه ثابت شده و هم اکنون نیز قابل اثبات است . بسیاری از رویداد های اجتماعی و نیز نهادهای اجتماعی بازتاب ناخودآگاه جمعی است . نهضت ها ، شورش ها ، مکتب های ایدلولوژیک ، نمادها وبسیاری امور دیگر از این قبیل ٬ در اکثر موارد ٬ تبلور ناخودآگاه جمعی است . اینها را در آینده بیشتر توضیح خواهم داد .

 

       با توجه به آنچه گفته شد ، و با در نظر گرفتن ناخودآگاهی که از محتویا ت آن بی خبریم ، واقعا چقدر خود را می شناسیم ؟ چه رسد به شناخت دیگران و شناخت تاریخ ، جامعه ، انسان ، دین  و فرهنگ و هنر و دولت و قدرت . 

 

       ما در این جهان فیزیکی اتمی بیش نیستیم ٬ ولی می خواهیم همه عالم و آدم را با عقل وتجربه علمی بشناسیم . عقل ، چنانچه ایمانوئل کانت به درستی می گوید ٬ مقید به زمان ومکان وعلیت است و حد آن شناخت جهان فیزیکی است . همچنین عقل بشری مبنای علوم تجربی و انسانی است که فقط پدیدار ها ، یعنی آنچه ظاهر است ، و روابط ظاهری پدیده های فیزیکی و مادی  را می تواند بشناسد . این را به زبانی نه چندان مستدل ، گذشتگان نیز گفته اند : پای استدلالیان چوبین بود    پای چوبین سخت بی تمکین بود . منظور مولوی این نیست که عقل وتجربه به حال بشر فایده ای ندارد ، بلکه منظور او این است که  عالم روان وعالم غیر فیزیکی را با عقل و تجربه عمومی نمی توان شناخت . بلکه روش ها و راه های دیگری برای رسیدن به آن عالم هست که غالب انسان ها بنا به علت هایی از آن غافل است.

 

 

عوامل موثر در ایجاد استرس در مردان

عوامل موثر در ایجاد استرس در مردان 

شما می توانید با تائید کردن خود و افزایش اعتماد به نفس عکس‌العمل‌های بهتری را در برابر استرس از خود نشان دهید.همه چیز از اول صبح شروع می شود. تلاش زیادی می کنید تا در مترو جایی برای نشستن پیدا کنید. دیر به سر کار می رسید. در خانه خسته اید. با همسر و بچه هایتان صحبت نمی کنید یا حتی ممکن است تمام روز را با این نگرانی که چطور صورتحساب هایتان را بپردازید، بگذرانید. تفکر سنتی حاکم بر جامعه معتقد است که مردان نان آور خانه هستند ولی در دهه های اخیر جامعه تغییر زیادی کرده است و همراه با این تغییرات، میزان آسیب پذیری و استرس ها نیز افزایش یافته است.

از عوامل مؤثر در ایجاد استرس در مردان می توان به نکات زیر اشاره کرد.

ادامه نوشته

سی راه ساده براي افزايش بهره هوشي كودكان

با به كارگيري 30 شيوه ساده از هنگام بارداري تا پايان دو سالگي افزون بر رشد جسماني مناسب، زمينه هاي افزايش بهره هوشي كودكان را تقويت كنيد.

بنابر گزارش گروه پزشكي و سلامت واحد مركزي خبر از آنجا كه پايه ريزي و شكل گيري رشد جسماني و ذهني كودكان از هنگام بارداري تا پايان دو سالگي است، به كارگيري اين 30 شيوه به طور هماهنگ به رشد همه جانبه و مناسب كودك كمك مي كند.

در هنگام بارداري‏

ادامه نوشته

تنبیه بدنی موجب تخلیه خشم والدین است نه تربیت فرزند

تحقیقات نشان داده کودکانی که مورد تنبیه بدنی قرار می گیرند والدینی عصبی تر دارند و چنانچه والدین در آرامش باشند به ندرت تصمیم به تنبیه بدنی خواهند گرفت.

به نقل ازمهر برخی متخصصان عقیده دارند که تنبیه بدنی به هر شکلی که باشد موجب شدت رفتار بد در کودک شده و از بروز آن جلوگیری نمی کند. و در برخی از فرهنگها هم تنبیه بدنی به شکلی عادی شده و برای کودک پیامی ندارد جز اینکه موجب تخلیه خشم والدین می شود.

بررسی ها نشان داده که چنانچه والدین بتوانند در هنگام عصبانیت خود را کنترل نمایند و فرزندانشان را مورد تنبیه بدنی قرار ندهند پس از رسیدن به آرامش دیگر تمایلی به اینکار ندارند و همین امر تاییدی است بر اینکه تنبیه بدنی بیشتر موجب تخلیه خشم والدین می شود نه تربیت فرزندان.

دانشمندان بر روی 336 فرزند که والدین آنها از کشور های گوناگونی نظیر چین- هند- ایتالیا- کنیا- فیلیپین و تایلند با فرهنگهای خاص خود بوده اند تحقیق کرده اند تا تاثیر این شیوه را بر رفتار کودکان دریابند. نتیجه این بود که تنبیهات مکرر بدنی موجب افزایش اضطراب و پرخاشگری کودکان می شود به ویژه اگر در فرهنگ آن کشور این شیوه تنبیهی عادی و رایج نباشد.

برای مثال در کشوری مانند تایلند که اکثر مردم آن کتک زدن را امری ناشایست تلقی می کنند، چنانچه کودکانی مورد تنبیه بدنی قرار گیرند شدت پرخاشگری و اضطراب در آنها به مراتب بیشتر از کودکانی است که در کنیا زندگی می کنند زیرا این امر در کنیا امری طبیعی و رایج است.

البته از نظر صاحب نظران نوع و تکرار این گونه تنبیهات نیز در شدت اضطراب و پرخاشگری کودکان نقش دارد. بدین معنا که این عوارض در کودکانی که به ندرت مورد تنبیه بدنی قرار می گیرند و تنبیه از شدت چندانی بر خوردار نیست کمتر خواهد بود.

مواد توهم زا

-  ال. اس. دی.

مواد توهم‌زا دسته‌اي از مواد هستند كه سبب ايجاد تغييراتي در خلق و ادراك مي‌شوند. سردستة اين گروه از مواد (L.S.D) Lysergic Acid Diethylamide است. تحمل نسبت به اين داروها خيلي سريع و پس از 3 تا 4 روز مصرف مستمر پديد مي‌ايد. وابستگي جسماني به توهم‌زاها بوجود نمي‌آيد و با قطع مصرف آنها علايم ترك ظاهر نمي‌شود،‌ اما وابستگي رواني مي‌تواند پديد آيد.

آثار مصرف L.S.D:

آثار L.S.D دو ساعت پس از مصرف ظاهر شده و معمولاً 8 تا 14 ساعت دوام دارد. اين آثار عبارتند از:

·     تغييرات رفتاري يا رواني (اضطراب، واكنش پاتيك، ترس از ديوانگي، ‌افسردگي، افكار پارانوييد، اختلال قضاوت، رفتارهاي خود آزارانه و حتي خودكشي)

·     اختلال ادراكي (مسخ شخصيت، مسخ واقعيت، ‌توهم خطاي حسي، حس آميزي بصورت درآميختن ادراكات مثل شنيد رنگها ياديدن صداها)

·         تحريك سيستم اتونوم (لرزش، تعريق، تاكي كاردي)

·         اختلال تعادل

·         افت عملكرد شغلي و اجتماعي

عوارض مصرف طولاني L.S.D:

·         اختلالات رواني شديد و ديرپا (اضطراب و سايكوز)

·         flashback  (علايم ادراكي ناشي از مصرف بدون مصرف اخير L.S.D)

 

موسیقی درمانی

موسیقی درمانی را روشی کرده‌اند که در جهت برخی اهداف درمانی که می‌تواند مواردی از جمله تقویت و ساماندهی سلامت روحی و جسمی افراد را به دنبال داشته باشند بکار می‌رود. به عبارت دیگر از موسیقی درمانی برای بازیافت ، نگهداری و تقویت سلامت جسمی و روحی و عاطفی استفاده می‌شود که توسط فرد متخصص بکار برده می‌شود.

 

تاریخچه پیدایش موسیقی درمانی

تاریخچه استفاده از موسیقی به عنوان روشی برای درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز می‌گردد. از آن زمان به بعد رگه‌هایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفته است. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدمهایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمنهای متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال 1944 اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.

در سال 1950 انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال 1971 انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا
AAMT آغاز به کار کرد. در سال 1985 فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بین المللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کرده است.

روشهای موسیقی درمانی

در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد: روش فعال و روش غیر فعال ، روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیماری با گوش دادن و شنیدن موسیقی که در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار می‌گیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی است. در حالی که در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن ، خواندن و حرکات موزون اساس کار است. واکنشهای مختلف عاطفی ، ذهنی ، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته می‌شوند.

برنامه‌ها و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده می‌شود. محورهای اصلی برنامه‌های موسیقی درمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرام بخش و نواختن موسیقی در گروههای منظم و یا انفرادی خواندن آوازها ، ترانه‌های فردی و یا گروهی می‌باشد.

موسیقی درمانگر کیست؟

انجام و ارائه روش درمانی توسط هر فردی جایز نیست. موسیقی درمانگرها افرادی متخصص هستند که در زمینه‌های مختلف موسیقی و شاخه‌های درمانی ، آموزش دیده‌اند. بلکه آنهایی صلاحیت دارند که با اساس بیماریها ، درمانهای مختلف آنها ، روانشناسی موسیقی و ... آشنا هستند و شایستگی فردی و تخصصی لازم را در این زمینه دارا هستند.

در موسیقی درمانی از چه نوع موسیقی استفاده می‌شود؟

موسیقی انواع مختلف دارد، برخی آرام و برخی تند هستند. در هر حال تأثیر موسیقی‌های مختلف بر ذهن و سلامت انسان متفاوت است. برخی از انواع موسیقی نه تنها نقش بهبود دهنده ندارند، بلکه معمولا برای کارکردهای مختلف مغز و روح انسان نیز مضر به شمار می‌روند و در صورت تداوم به گوش دادن یا نواختن آنها مشکلاتی را برای فرد بوجود خواهد آورد. در فرآیند درمان با موسیقی از نواحی از موسیقی استفاده می‌شود که القاء آرامش و نشاط ذهنی را به همراه دارند و باعث تجدید قوا و بهبود کارکردهای مغز می‌شوند. این دسته از موسیقی‌ها با ایجاد تأثیرات مختلف از جمله تقویت اراده و روحیه بیماران فرآیند درمان را سرعت می‌بخشند.

چه نوع بیماریهایی با موسیقی درمانی درمان می‌شوند.

طیف وسیعی از بیماریها در طی فرآیند درمان بهبود پیدا کرده‌اند. این بیماریها طبقات مختلف با علل مختلف را در بر می‌گیرند. بطور کلی عمدتا بیماریهایی که به نحوی با مسائل روانی فرد در ارتباط هستند یا حالات روانی می‌تواند نقش مؤثری در بهبود آنها داشته باشند، در پاسخ مثبت به موسیقی درمانی شناخته شده هستند. همچنین بیماریهای جسمی که منشأ روانی دارند با این روش بهبود پیدا می‌کنند.

 

نگاه اجمالی


در مغز انسان مرکزى براى دریافت موسیقى وجود دارد که درست در پشت پیشانى قرار دارد، و این همان نقطه‌اى است که وظیفه یادگیرى و ابراز احساسات انسان را نیز بر عهده دارد. به همین دلیل بین موسیقى ، یادگیرى ، کنترل و ابراز احساسات رابطه مستقیمى وجود دارد. دانشمندان در یافته‌اند که افراد در موارد مختلف واکنشهاى متفاوتى به یک موسیقى مشابه نشان می‌دهند، زیرا شرایط احساسى گوناگون انسانها در زمانهاى متفاوت باشد.

  • اما آیا تنها شرایط احساسى ماست که باعث شفابخشى یا بیمارى زایى موسیقى در وجود ما می‌شود؟

 

  • یا این مسأله به ذات موسیقى و نوع آن نیز بر می‌گردد؟

 

  • اولین مطلبى که باید بدانیم این است که اصلا چه اتفاقى می‌افتد که یک موسیقى در ذهن ما جاى می‌گیرد؟

 

آیا موسیقی مفید است؟

دانشمندان بر این باورند که علت تکرار شدن ناخودآگاه برخى قطعات موسیقى در ذهن انسان به ناحیهاى در قشر جلویى مغز باز می‌گردد. این ناحیه از مغز مسئول یادآورى قطعات موسیقى است که فرد در گذشته شنیده و با ناحیه گیجگاهى در ارتباط است. ناحیه گیجگاهى نیز خود وظیفه پردازش صداهاى اولیه و ساده ، استدلال و همچنین یادآورى خاطرات را بر عهده دارد.

باید بدانیم که چه نوع موسیقى در مغز ما ایجاد آرامش و در جسم ما نوید درمان می‌دهد و چه نوع موسیقى منجر به استرس و در نتیجه بیمارى می‌گردد. از طریق موسیقى می‌توان مصونیت انسانها را در برابر بیماریها تقویت کرد، دردها را کاهش داد و از بروز حوادث جلوگیرى به عمل آورد. تحقیقات نشان می‌دهد که باید به انواع موسیقى در درمان بیماریها توجه شود.

طب سنتی با موسیقی

 

موسیقى شرقى و درمان کوفتگى

بر اساس شواهد تجربى برخى از ملودیهاى قدیمى مشرق زمین براى از بین بردن سردردها و کوفتگى بدن موثر است. و به گفتهای حدود 800 سال پس از میلاد مسیح ، در برخى از مراکز درمانى مشرق زمین ، از موسیقى براى درمان دردها استفاده می‌شده است.

کاهش خطر آلزایمر با موسیقى

دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند مطالعه ، نواختن موسیقى و انجام بازیهایى مثل شطرنج با کاهش خطر ابتلا به آلزایمر در افراد مسن مؤثر است.

درمان رگ گیرى کودک با موسیقى

استفاده از موسیقی‌هاى مخصوص کودکان باعث انحراف ذهن آنان نسبت به درد ناشى از اقدامات تهاجمى کوتاه مدت مثل "رگ گیرى" می‌شود. "رگ گیرى" یکى از شایعترین اقدامات دردناک پزشکى است و به صورت مکرر به عنوان لازمه و مقدمه تشخیص یا درمان بیماریها مورد استفاده قرار می‌گیرد. شدت درد "رگ گیرى" در کودکانى که فکرشان در زمان "رگ گیرى" به سمت موسیقى کودکان معطوف شده به طور معنى دارى کمتر از سایر روشها بوده است.

نقش موسیقی در بهبود یادگیری

 

موسیقى و افزایش توان یادگیرى

پزشکان با مقایسه کودکانى که تحت آموزش موسیقى قرار داشتند با سایر کودکان به این نتیجه رسیده‌اند که کودکانى که در گذشته تحت آموزش موسیقى قرار گرفته بودند حافظه شفاهى بسیار قویترى دارند و می‌توانند لغات بیشترى را از فهرست خوانده شده به یاد بیاورند و در هر سنجش ، بهتر از سنجش قبل عمل می‌کنند.

افزایش حافظه با آموزش موسیقی

تداوم آموزش موسیقى به افزایش حافظه می‌انجامد. روانشناسان بر این باورند که آموزش موسیقى نیم کره چپ مغز را تحریک می‌کند و یادگیرى شفاهى نیز توسط همین قسمت از مغز انسان کنترل می‌شود. بنابراین ، بهبود حافظه انسان با ادامه یادگیرى موسیقى ، ادامه پیدا می‌کند و با توقف آموزش موسیقى متوقف می‌شود.

موسیقی ویژه هر انسان


شنیدن موسیقی‌هایى که بر مبناى آهنگ ضربان قلب تدوین شده‌اند، در آرامش اعصاب و کاستن تنش افراد مؤثر است. برای پی بردن به این مطلب محققی از 22 داوطلب خواست که در اتاقى به پاسخگویى یک سلسله پرسش که مرتب سختتر مىشد، بپردازند. براى نیمى از داوطلبان ، موسیقى متکى به ضربان قلب آنان پخش شد و دیگران در سکوت به حل مسائل ادامه دادند. پرسش‌هاى تنظیم شده در پرسشنامه به منظور اندازه‌ گیرى میزان استرس و اضطراب داوطلبان و احساس خستگى آنان تدوین شده بود. نتایج حاصله از پاسخها حکایت از آن داشت داوطلبانى که به موسیقى قلب خود گوش می‌داده‌اند به مراتب از آرامش بیشترى برخوردار بوده‌اند.

موسیقی معجزه می‌کند!

 

ارتباط موسیقی با هوش و عواطف

موسیقى هوش و عواطف روحى افراد را تقویت می‌کند. محققان دریافته‌اند که موسیقى ، دقت ، هوش ، حس مشاهده ، استنباط و عواطف روحى انسان را تقویت می‌کند. تحقیقات انجام شده ، نشان می‌دهد که موسیقى به میزان قابل توجهى در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانى بیمارانى که در بخش آى.سى.یو بسترى بوده‌اند، تأثیر داشته است.

سامانه اعصاب انسان به محرکهاى موزیکال پاسخ مثبت می‌دهد و عملا موسیقى در تغییر حالت بیماران مؤثر است. استفاده از موسیقى باعث آرامش روحى ، بهبود وضعیت ذهنى ، کاهش اثرات استرسهاى وارده می‌شود و به افراد در برقرارى ارتباط ، اتحاد و تطابق کمک می‌کند.

موسیقى و نقش بیمارىزایى آن

برخى از موسیقی‌ها هستند که با توجه به مرکز موسیقى در مغز که هم مکان با بخش احساس است بر روى روح انسان تأثیر منفى می‌گذارد. که دو نمونه از آنها و نتیجه تحقیقاتى که درباره آنها شده بیان می‌شود.

موسیقی‌های غیرمفید

 

موسیقى تند و ایجاد رفتار پرخاشگری

یک محقق آمریکایی این باور عمومى را که گوش کردن به موسیقى تند و خشن بدون ایجاد هیچ تأثیر مضرى به تخلیه عواطف و احساسات منفى کمک می‌کند، رد می‌نماید. پژوهشگران دانشگاه ایالتى آیوا و بخش خدمات انسانى تگزاس بر روى بیش از 500 دانشجو که به 7 آواز تند توسط 7 هنرمند و 7 آواز ملایم توسط 7 هنرمند دیگر گوش کرده بودند، آزمایشهایى انجام داده شد. در این مطالعه براى ارزیابى احساسات و افکار پرخاش جویانه ، از دانشجویان آزمونهاى مختلف روانشناسى گرفته شد. نتایج بدست آمده نشان داد موسیقى تند بدون آنکه تحریک یا تهدیدى وجود داشته باشد احساسات خصمانه را افزایش می‌دهد.

موسیقى بسیار بم غم‌انگیز است!

دانشمندان انگلیسى در یک آزمایش نشان دادند صداهاى بسیار بم و غیر قابل شنیدن براى انسانها، موسوم به مادون صوت (Infrasound) ، موجب بروز حالات غیر طبیعى از قبیل اضطراب ، نگرانى ، غم شدید و ناامیدى در افراد می‌شوند. دکتر "ریچارد لرد" از آزمایشگاه ملى فیزیک انگلیس براى بررسى تأثیر صداهاى غیر قابل شنیدن بر افراد ، آزمایشى ترتیب داد. در این آزمایش لرد و همکارانش در یک سالن بزرگ اجراى موسیقى زنده ، قطعاتى از موسیقى را براى 750 شنونده پخش کردند و بدون اطلاع شنوندگان ، در لابه‌لاى برخى از این قطعات به کمک یک فلوت هفت مترى اصوات بسیار بم و غیر قابل شنودى تولید کردند و سپس از شنوندگان خواستند تا واکنش خود به این قطعات موسیقى را بیان کنند.

با وجود اینکه شنوندگان نمی‌دانستند در کدام یک از قطعات موسیقى ، مادون صوت گنجانده شده است، اما 22 درصد از آنها با اشاره به قطعات موسیقى حاوى صداهاى غیر قابل شنود، بیان کردند که در هنگام شنیدن این قطعات دچار احساسات غیر عادى شده‌اند. این احساسات غیر عادى عبارت بودند از احساس ناآرامى و اندوه ، ناامیدى شدید ، نگرانى و اضطراب ، تنفر و همچنین احساس ترس ، صداهاى مادون صوت به طور طبیعى و در هنگام وقایعى نظیر طوفان ، وزش باد و تغییرات الگوهاى آب و هوایى و همچنین برخى انواع زلزله نیز تولید می‌شوند.

دانشمندان عقیده دارند که چنین اصواتى ممکن است به طور طبیعى در برخى مکانها و خانه‌ها نیز تولید شود که در پى آن ساکنین چنین مکانهایى ناخودآگاه احساس ترس و نگرانى می‌کنند و این احساسات خود را به وجود روح و یا مسائلى از این قبیل ، نسبت می‌دهند.

صوت موسیقی یا نت ، صوتی است که از ارتفاعهای منظم تشکیل شده است و اثر خوشایندی بر گوش انسان دارد.

 

دید کلی

صوتی را که می‌شنویم به خصوصیتهای گوش و ساز و کار شنوایی و نیز ویژگی‌های فیزیکی صوت بستگی داد. صوتی را که انسان با دستگاه شنوایی خود درک می‌کند، بر حسب سه مشخصه بلندی ، ارتفاع و طنین بیان می‌کنند.

تار مرتعش

هنگامی که یک تار را مرتعش می‌کنیم، تنها هماهنگ اول آن ایجاد نمی‌شود. بلکه هماهنگهای دیگر آن نیز بوجود می‌آیند. از برهمنهش این هماهنگها یک موج مرکب ایجاد می‌شود. آنچه ما پس از مرتعش کردن یک تار می‌شنویم، از این موج مرکب ایجاد می‌شود. اگر موج صوتی حاصل از پیانو و ویولون را با هم مقایسه کنیم و در هر دو مورد فرکانس صوت اصلی 440 باشد، تعداد و دامنه هماهنگهایی که در ساختن این موج مرکب سهیم هستند، متفاوت خواهد بود. در نتیجه اگر شکل موج مرکب حاصل را رسم کنیم باهم فرق خواهند داشت.

مشخصه‌های صوت

طنین

طنین صوت به شکل موج مرکب بستگی دارد. یعنی طنین به نوع ، تعداد و دامنه‌های هماهنگهایی که ایجاد شده‌اند، وابسته است.

ارتفاع

ارتفاع صوت با فرکانس موج اصلی که موج مرکب از آن ساخته می‌شود، تعیین می‌شود.

بلندی

بلندی صوت به شدت صوت و خصوصیتهای شنونده بستگی داد.

توصیف صوت موسیقی

فاصله موسیقی

نسبت فرکانس دو نت را فاصله موسیقی می‌نامند. تجربه نشان داده است که هر فاصله‌ای برای انسان خوشایند نیست. به همین خاطر صوت موسیقی از سایر اصوات متمایز می‌گردد. لازم به ذکر است که این احساس خوشایند نسبت به صوت موسیقی فقط مختص انسان نیست، بلکه سایر موجودات زنده نیز نسبت به آن حساسیت نشان می‌دهند. بگونه‌ای که اثرات صوت موسیقی بر اعمال موجودات زنده در بسیاری از مسائل تجربی مشاهده شده است.

گام موسیقی

گام موسیقی مجموعه‌ای از چند نت است که فاصله آنها برای گوش خوشایند است. گامهای متفاوتی در موسیقی وجود دارد.

  • گام طبیعی :
    گام طبیعی از هشت نت
    do2 , re , mi , fa , sol , la , si , do2 تشکیل شده است که فاصله آنها از یک نت مبنا (do2) که کمترین فرکانس را دارد به صورت زیر است.

1.       (Si) نسبت به (do1) مثل 15 به 18 است.

2.       (la) نسبت به (do1) مثل 5 به 3 است.

3.       (Sol) نسبت به (do1) مثل 3 به 2 است.

4.       (fa) نسبت به (do1) مثل 4 به 3 است.

5.       (mi) نسبت به (do1) مثل 5 به 4 است.

6.       (re) نسبت به do1 مثل 5 به 4 است.

7.       (do2) نسبت به (do1) برابر 2 است.

فرکانس do2 دو برابر فرکانس do1 است و اکتاو do1 نامیده می‌شود. اگر do2 را نت مبنا بگیریم، با رعایت فاصله فوق می‌توانیم گام دوم را بسازیم. به همین ترتیب می‌توان بر مبنای do3 که اکتاو do2 است، گام سوم را ساخت و به همین ترتیب ادامه داد.

 

 

 

شناخت درمانی

مقدمه‌ای بر

شناخت درمانی یکی از روشهای روان درمانی است که در سطوح مختلف به حل مشکلات روانی افراد می‌پردازد. این رویکرد درمانی و اصول و تکنیکهای آن مبتنی بر روانشناسی شناختی است. که اهمیت زیادی بر شناختها و افکار انسان قائل هستند و نوع این افکار و شناختها را در سلامت یا عدم سلامت روان بسیار سهیم می‌دانند. بر این اساس در جریان شناخت در مکانی ، شناخت درمانگر تلاش دارد با شناخت افکار و باورهای فرد به تصحیح آنها بپردازد و فرد را در داشتن شناختهای مفیدتر یاری دهد. آیرون بک از شناخت درمانگران معروفی است که کتابهای متعددی در این زمینه عرضه داشته است.

اصول اولیه شناخت درمانی

اصول اولیه در شناخت درمانی همچون سایر روشهای روان درمانی است. به عبارتی لازم است شناخت درمانگر برای شروع تکنیکهای شناختی خود اقدامات و شرایط اولیه‌ای را بوجود بیاورد. برقراری رابطه مناسب و استفاده از مهارتهای روان شناختی برای مدیریت این رابطه ، تشویق بیمار به بیان جریان بیماری برای به دست آوردن اطلاعاتی راجع به علل بیماری و استفاده از سایر منابع برای کسب اطلاعات دقیقتر مثل پرونده پزشکی بیمار و اطلاعات از خانواده و ... کشف میزان علاقه و انگیزه بیمار برای درمان و بکار بردن روشهایی برای تحریک انگیزه بیمار برای درمان ، مشخص نمودن این که مشکل بیمار مناسب برای شناخت درمانی است یا نه ... و بسیاری موارد دیگر به عنوان اصول اولیه در هر نوع روان درمانی و بویژه شناخت درمانی به کار می‌روند.

بررسی افکار و شناختهای بیمار

شناخت درمانگر در طول جلسات ملاقات خود با بیمار و تلاش می‌کند افکار و باورهای او را مورد بررسی قرار دهد. اغلب افرادی که مشکلات روانی را تجربه می‌کنند دارای افکار و باورهای مخربی هستند که به عنوان علت احساسات ناخوشایند بیمار به شمار می‌روند. مثلا بیمار افسرده‌ای که احساس کسالت ، بی حالی و غمگینی می‌کند و از بی حوصلگی ، بی اشتهایی و بیخوابی خود گله می‌کند ممکن است باورهایی منفی از این قبیل داشته باشد: "من همیشه باید خوشخال و سرحال باشم، من همیشه باید پیروز شوم، من انسان بی ارزشی هستم، من فاقد تواناییها و مهارتهایی هستم که دیگران دارند."

بطور کلی این افراد باورهایی دارند که عزت نفس آنها را مرتب در هم می‌کوبد و وجود آنها را به سرزنش می‌گیرد. در این حالت شناخت درمانگر تلاش می‌کند با استفاده از تکنیکهای مختلف به بیمار نشان دهد که این باورها ، خطاهای شناختی هستند و در همه حال نمی‌توانند صحت داشته باشند. مثلا لازم نیست ما همه تواناییها و مهارتهایی را که دیگران دارند داشته باشیم ما به عنوان یک انسان تواناییها و مهارتهای خاص خود را داریم که باید آنها را شناسایی کنیم، با اینکه تمام لحظات زندگی ما با خوشحالی و سرحالی تمام و کامل نمی‌گذارد گاه ممکن است خوشحال نباشیم و حتی گاهی ممکن است احساس غمگینی کنیم.

یا یک فرد پرخاشگر ممکن است باورهایی از این قبیل داشته باشد. همه باید مطابق خواست من رفتار کنند، من همیشه باید پیروز شوم و ... شناخت درمانگر به این فرد کمک می‌کند تا به این نکته ایمان پیدا کند که همیشه همه انسانها مطابق میل ما رفتار نمی‌کنند و یا همیشه همه امور مطابق میل ما پیش نمی‌رود. و گاهی ما شکست می‌خوریم. شناخت درمانگر به این فرد کمک می‌کند تا شناختهای خود را تغییر دهد و روشهای مفیدتری برای کنترل هیجانات خود بیابد.

تکنیکهای شناخت درمانی

شناخت درمانگران در آگاه سازی بیماران و افراد به شناختهای منفی و خطاهای خود از تکنیکهای مختلفی استفاده می‌کنند. برای این کار لازم است ابتدا فرد به خطاهای شناختی خود پی ببرد و سپس تلاش کند شناخت دیگری را جایگزین آن کند. در مراحل اولیه این کار را به کمک شناخت درمانگر انجام می‌دهد و به تدریج شناخت درمانگر تلاش می‌کند بیمار را در این کار به خود نهایی برساند.

تکنیک یادداشت برداری از تکنیکهای رایج و مورد استفاده شناخت درمانگران است. آنها به افراد توصیه می‌کنند دفترچه‌ای برای خود تهیه کرده و در مواقع احساس ناراحتی باورهایی را که منجر به بروز این ناراحتی شده شناسایی کنند و یادداشت نماید و سپس تلاش کنند باور و فکری را پیدا کنند که در مقابل باور غلط قبلی قرار می‌دهد و احساس ناراحتی آنها را کاهش می‌دهد.

افسردگی

افسردگی

    بيشتر وقتها احساس ناشادي ميكنيد؟ (ممكن است غروبها كمي بهتر باشيد.) 

·         علايق خود را از دست داده و از كسب لذت ناتوانيد؟ 

·                   نميتوانيد مثل گشته از پس مشكلات خود برآئيد؟ 

·         احساس خستگي ميكنيد؟ 

·         احساس ناآرامي يا بيقراري داريد؟ 

·         كاهش وزن و اشتها(در برخي افرد افزايش وزن و اشتها) داريد؟ 

·         دير به خواب ميرويد (حدود يك تا دو ساعت) و بر خلاف هميشه زود بيدار ميشويد؟ 

·         ميل جنسيتان كاهش يافته است؟ 

·         اطمينان به خود را از دست دادهايد؟ 

·         احساس بيارزشي و نااميدي ميكنيد؟ 

·         از مردم دوري ميكنيد ؟ 

·         تحريكپذير شدهايد ؟ 

·         احساس بدي در زمانهاي خاصي از روز داريد؟ 

·         در مورد خودكشي فكر ميكنيد؟ 

عواملي كه در بروز افسردگي نقش دارند:

اتفاقات زندگي 

بسيار عادي است كه در زمان روبرو شدن بايك فاجعه غمانگيز مانند داغديدگي، طلاق يا از دست دادن شغل، افسرده شويم.

شرايط و موقعيتها

اگر ما تنها بوده و دوستي نداشته باشيم تحت فشار رواني باشيم، نگرانيهاي ديگري داشته و يا از نظر جسمي افت كرده باشيم احتمال بيشتري ميرود كه افسرده شويم.

بيماري جسمي  

افسردگي بيشتر زماني كه از بيماري جسمي رنج ميبريم به سراغمان ميآيد، ازجمله بيماريهاي كشنده مانند سرطان و بيماري‏هاي قلبي و نيز دردهاي مزمن و آزاردهنده مثل ورم مفاصل و برونشيت.

شخصيت 

 هر فردي احتمال دارد افسرده شود اما برخي از افراد حتي احتمال بيشتري براي افسرده شدن دارند اين به خاطر ساختار خاص بدن آنها، تجربيات ابتدايي زندگيشان يا هر دو عامل ميباشد.

  الكل

افرادي كه در نوشيدن الكل افراط مي‏كنند دچار افسردگي مي‏شوند. البته هنوز مشخص نيست كه افسردگي در آنها پيشتر مطرح شده و گرايش به مصرف الكل را در آنها ايجاد كرده است و يا مصرف زياد الكل موجب بروز افسردگي شده است ولي مشخص شده است. 

  جنسيت 

   زنان بيش از مردان افسرده مي‏شوند شايد به اين دليل كه مردان كمتر اجازه مي‏دهند احساساتشان بارز شود و اغلب آنها را سرپوش مي‏گذارند و بيشتر به شكل عصبانيت و نوشيدن مشروبات الكلي واكنش نشان مي‏دهند.

  ژنها 

افسردگي ميتواند افراد خانواده را مبتلا كند. اگر يكي از والدين شما به افسردگي شديد مبتلا باشد، احتمال ابتلاء به افسردگي 8 برابر ميشود.

                 

چه زماني بايد در جستجوي كمك بود؟

  ·        وقتي احساس افسردگي شما بدتر از هميشه و رو به بهبود نباشد.

·      وقتي احساس افسردگي بر كار، علايق و احساسات شما نسبت به خانواده و دوستان اثر گذاشته باشد.

·         اگر شما احساس كنيد زندگي كردن ارزشي ندارد و ديگران بدون شما بهتر خواهند بود، كافي است با يك خويشاوند يا يك دوست كه قادر است در اين مسير ناهموار زندگي به ياريتان بيايد مشورت كنيد. اگر از اين طريق كمك نشديد، ميتوانيد با پزشك خانوادگيتان در اين مورد صحبت كنيد. بايد متوجه شده باشيد كه دوستان و خانواده شما توجه ويژهاي نسبت به شما دارند و در مورد شما نگران هستند.

چگونه به خود كمك كنيد

1- سعي نكنيد بار مشكلات را به تنهايي به دوش بكشيد.

2- كاري انجام دهيد. خود را مشغول كنيد حتي اگر انجام كار سبكي باشد.

3- تغذيه مناسب داشته باشيد.

4- در صورت اشكال در به خواب رفتن ذهن خود را با گوش دادن به راديو يا تماشاي  تلويزيون مشغول نگه داريد تا كمتر احساس اضطراب كنيد و راحت‏تر آماده خوابيدن شويد.

5- از نوشيدن الكل خودداري كنيد.

6- از ورزش و تفريحات سالم استفاده كنيد حتي اگر پيادهروي باشد.

7- علت افسردگي را پيدا كنيد.

8- اميدوار باشيد و به ياد داشته باشيد كه:

شما از مشكلي رنج ميبريد كه مردمان بسياري گرفتار آنند، شما حتي ميتوانيد بر آن پيروز شويد هر چند در حال حاضر باور آن برايتان دشوار باشد.

 

چه كمكي در دسترس شماست؟

بيشتر مردم مبتلا به افسردگي نخست با پزشك خانوادگي خويش مشورت ميكنند، بسته به شدت نشانه‏هاي افسردگي و شرايط شما ممكن است داروي ضد افسردگي برايتان تجويز شود و يا درمان غيردارويي يا هر دو با هم.

رواندرماني / مشاوره

گاهي بيان احساسات واقعي حتي براي نزديكترين دوست بسيار دشوار است. گفتگو دربارة آن با يك مشاوره ورزيده يا يك درمانگر بسيار آسان‏تر است. اگر غصه‏ها را از سينه خود برون بريزيد سبك مي‏شويد. اگر كسي داريد كه به شما نزديك‏تر است و شما را بهتر درك مي‏كند و توجه بيشتري نسبت به شما دارد، احساس بهتري خواهيد داشت.

بسيار عادي است كه در زمان روبرو شدن بايك فاجعه غمانگيز مانند داغديدگي، طلاق يا از دست دادن شغل، افسرده شويم.

استفاده از داروهاي ضد افسردگي و عوارض مربوط به آن

با توجه به اينكه بيشتر مردم اولين نشانه‏هاي افسردگي را با پزشك عمومي در ميان مي‏گذارند، اولين تجويز داروهاي ضد افسردگي توسط پزشك عمومي است. در صورت لزوم بيمار به روانپزشك جهت مداخلات تخصصي‏تر ارجاع مي‏شود. مردم اغلب نگران آن هستند كه داروهاي ضد افسردگي اعتياد آور باشند ولي اين دارو‏ها علي‏رغم دارو‏هاي آرام بخش ايجاد وابستگي نمي‏كنند. هرگز ناگهان دارو‏هاي تجويز شده را قطع نكنيد و طبق توصيه پزشك خود عمل كنيد.

چگونه ميتوان به فردي كه افسرده است كمك كرد؟

 · شنونده خوبي باشيد گرچه مجبور به شنيدن مطالب تكراري باشيد.

·  آنها را تشويق به صحبت كردن كنيد و كمكشان كنيد كه بعضي از فعاليتهاي روزمره گذشته را انجام دهند.

·  به آنها اطمينان دهيدكه حالشان بهتر خواهد شد.

· مطمئن شويد به اندازه كافي غذا تهيه ميكنند و به قدر كافي ميل ميكنند.

· به آنها كمك كنيد كه از مصرف الكل دوري كنند.

· اگر حالشان رو به وخامت است و شروع صحبتشان با جملات نااميدكننده و بيميلي نسبت به ادامه زندگي است و ممكن است به خود آسيب برسانند آنها را جدي بگيريد و مطمئن شويد كه در اين باره با پزشكشان صحبت خواهند كرد.

· سعي كنيد به آنها بقبولانيد كه نيازمند استفاده از درمان هستند و آنها را تشويق كنيد به روانپزشك، يا روانشناس باليني مراجعه كنند.

 غمگيني ها و افسردگي وشيوه هاي مواجهه با آن

 چگونه مي توانيد بر افسردگي و غمگيني غلبه كنيد؟

آيا احساس تنهايي، غمگيني و ترديد مي كنيد؟ تقريباً همه در مواقعي اين احساسها را دارند. امكان اين وجود دارد كه توسط اين احساسها گير افتاده و در دام آنها گرفتار شويد. اما شما گرفتار نخواهيد شد! شما مي توانيد بر غمگيني ها و افسردگي غلبه كنيد. در اينجا بعضي از راههاي مقابله معرفي مي شوند. روشي خاص و يا تركيبي از روشها كه در مورد هر كسي كاربرد داشته باشد وجود ندارد. از طريق آزمايش خواهيد فهميد كه كداميك به شما بيشتر كمك مي كند.

 آنچه كه مي توانيد انجام دهيد

از رختخواب خارج شويد:

يكي از كارهاي بسيار مهمي كه مي توانيد انجام دهيد، بيدار شدن در صبحها در موعد مشخص است (حتي در تعطيلات پايان هفته). ترجيحاً ساعت 7 صبح يا زودتر پيشنهاد مي شود. داشتن نظم به كاركرد طبيعي بدن شما كمك كرده و در نتيجه احساسهاي بهنجاري خواهيد داشت.

 نور:

نور به بهتر شدن كاركرد بدن كمك مي كند. بنابراين به محض بيدار شدن، خود را در معرض نور قرار دهد. پرده ها را به كناري بزنيد تا نور بيشتري به درون خانه بتابد. از آن بهتر، هر چه سريعتر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشيد قرار گيريد. جهت تسهيل در ورود نور عينك تان را برداريد (عينك بخشي از اشعه هاي نور را پس مي زند). البته به خورشيد خيره نشويد.!

حركت:

فعال باشيد اكسيژن جلب كنيد! به اين معني كه بيدار شده و به مدت 5 الي 10 دقيقه در اطراف راه برويد و در صورت امكان دوچرخه سواري كنيد. ورزش ملايم به جريان خون كمك كرده و اكسيژن بيشتري را به بدنتان (بويژه مغز) مي رساند و هوشياري و سرزندگي را در شما بهتر مي كند.

صبحانه :

صبحانه خود را با پروتئين (گوشت، تخم مرغ، كرة بادام زميني، آجيل، پنير) شروع كنيد. هنگامي كه بيدار مي شويد، اندامهاي بدن شما جهت تامين نيروي لازم، آماده جذب غذا و بويژه پروئتئين هاست. براي متعادل كردن وعده هاي غذايي اصلي تان يك عدد پرتقال يا ساير ميوه هاي تازه و نيز حبوبات يا نان گندم را نيز به رژيم غذايي تان اضافه كنيد.

با كسي صحبت كنيد:

يكي از سريعترين راهها براي مبارزه با افسردگيها، ايجاد ارتباط با ديگران است. نبايد فكر كنيد كه به هنگام افسردگي بايد از ديگران دوري كرد. بنابراين مسئله را براي خود و ديگران آسان بگيريد. با كسي كه دوستش داريد در مورد موضوعي لذت بخش صحبت كنيد و بنابراين با همديگر داد و ستد داشته باشيد. و خود را مجبور كنيد به كساني كه در كلاس كنارتان نشسته اند، به همسايه ها ي خود و به هر كسي كه اطرافتان باشد.«سلام» كنيد.

كافئين در دراز مدت (چهار ساعت يا بيشتر) موجب افسردگي مي شود. سعي كنيد كه صبحها بيش از يك فنجان قهره نخوريد. قهوه براي ساعتي موجب افزايش هشياري شما مي شود. اما بعد از مدتي وضعيتي متضاد به بار مي آورد. كافئين معمولاً موجب ترشح انسولين به درون خون مي شود و انسولين قند خون را كاهش مي دهد. وقتي سطوح قند خون كاهش يافت، احساس اطمينان كمتري به خود داشته و سطح نيرويتان كاهش مي يابد، كه آن نيز به غمگيني و افسردگي منجر مي گردد.

 مصرف قند را محدود كنيد:

قند در آغاز نيروي خوبي به شما مي دهد اما بعد از يك ساعت قند خون كاهش مي يابد و وقتي قند خون پايين باشد شما نيز احساس پاييني خواهيد داشت.

چرخه كافئين/ قند. براحتي مي توان در دام چرخه كافئين - قند گرفتار شد ـ خوردن قهوه،       نوشيدني هاي كافئين دار يا شيريني هاي كافئين دار هر دو ساعت يكبار جهت بيدار ماندن شما را در دام چرخه كافئين - قند گرفتار خواهند كرد. علاوه  بر اين كه، اين چرخه موجب غمگيني مي گردد، عوارضي ديگر از قبيل وابستگي، تغذيه نامناسب و چاقي را نيز بدنبال دارد كه خود اينها نيز موجب احساس غمگيني بيشتري مي گردند.

از غذاهاي فيبردار استفاده كنيد:

مواد فيبري باعث مي شود كه غذا در نظام گوارشي به اندازه مناسب جذب شده و نيروي پايدار تر توليد گردد. غذاهايي كه خيلي سريع جذب مي شوند، جريان سريعي از انرژي را توليد مي كنند كه در نهايت ايتن حالت ممكن است با افسردگي دنبال گردد. از طريق خوردن يك پرتقال يا گريپ فروت و نه فقط نوشيدن آب آنها مي توانيد مواد فيبري مورد نياز را وارد بدنتان كنيد. سبزيجات ، ميوه هاي تازه،  غلات و حبوبات را نيز مصرف كنيد.

استرس ب كامپلس

بعضي از اشخاص گزارش مي كنند كه از طريق مصرف ويتامين B كمپلكس حالشان بهتر مي گردد. شما مي توانيد آنچه را كه «استرسB » يا «50B » ناميده شده پيدا كنيد. اين موضوعي بحث انگيز است. بعضي از متخصصان تغذيه مي گويند «بله اين موضوعي است كه واقعاً بايد در نظر گرفته شود» و عده اي ديگر مي گويند «نه» اين فكر خوبي نيست. شما مي توانيد با آزمايش كردن در مورد مفيد بودن آن در مورد خودتان تصميم بگيريد. اگر برايتان موثر بود در آن  صورت بايد با يك متخصص تغذيه در مورد ساير راههاي وارد كردن آن در رژيم غذايي تان مشورت كنيد.

اعمال عادي

با هدف كمك به شكستن غمگيني ها، رفتارهاي عادي خود را تغيير دهيد. مي توانيد تركيب جديدي از لباسها را انتخاب كنيد، بجاي رانندگي، پياده روي نماييد، شيوه رفتاري جديدي را انتخاب كنيد. و در مكاني ديگر غذا بخوريد. جهت كمك به تغيير رفتارهاي عادي، كارهايي متفاوت انجام دهيد.

انجام اعمال فوق سخت است. بيدار شدن زود هنگام، در معرض نور قرار گرفتن، خوردن غذاهاي مقوي در صبحانه، خود را مشغول كردن و حفظ چنين برنامه اي آن هم براي هميشه كار آساني نيست.

براي اين كار شما در چند روز اول نيازمند به كمك هستيد. كسي بايد به شما كمك كند تا عادتهاي خوب را در خود ايجاد كنيد، از از رختخواب بيرون بياييد، در معرض نور قرار بگيريد، صبحانه خوبي داشته باشيد و كسي كه به شما در فعال تر شدن كمك كند. يك راه خوب، بستن قرارداد با يك دوست و يا دوستاني است كه مي خواهند شاهد تغيير شما باشند. شايد به نظر شرم آور برسد اما آن دوستان مي خواهند شما را سالم و شاد ببينند و نه افسرده و دچار مشكل با اطراف.

توجه:

اگر احساس مي كنيد كه بيش از سه يا چهار روز به ياري فردي ديگر نيازمند هستيد، بهتر است با يك مشاور يا روان درمانگر تماس حاصل كنيد. شما نمي خواهيد كه دوستان خود را خسته كنيد.

براي خود منابع حمايتي ايجاد كنيد:

دوستان قديمي محشرند. اغلب ما نظامهاي حمايتي خوبي را تدارك نديده ايم. به اين موضوع بايد بيشتر فكر كنيم، اگر به احساس غمگيني آسيب پذير هستيم در آن  صورت حمايتهايي كه براي خود ايجاد كرده ايم، در صورت نياز در دسترس خواهند بود. فرم ذكر شده در بخش آخر اين بروشور را تكميل كرده و آماده داشته باشيد. علاوه بر گسترش منابع حمايتي خودتان، شايد لازم باشد با گروههاي حمايتي اجتماعي كه از افراد مبتلا به دوره هاي غمگيني تشكيل شده است، نيز مرتبط گرديد. جهت كسب اطلاعات در مورد وجود گروههايي كه مي توانيد به عضويت آنها در آئيد با دفتر مشاوره دانشگاه تماس حاصل نمائيد.

زماني كه خودم در دام غمگيني گرفتار مي شوم چه مي توانم بكنم؟

زماني كه با افت عاطفي مواجه هستيد، وجود تغيير در خود را بشناسيد، آن را انكار و يا احساس گناه نكنيد. براي رهايي از آن خود را تقويت كنيد. شايد صرفنظر كردن از يك روز كاري در عوض انجام دادن چيزهاي مطلوب به بهبود شما كمك كند. بيشتر ورزش كنيد: راه برويد، باغباني كنيد، دوچرخه سواري نمايند و به  شنا برويد. ممكن است اين احساس را نداشته باشيد. اما ورزش يكي از بهترين باز دارنده ها  وپيشگيري كننده هاي افسردگي است.

 وانمود كنيد:

لبخند بزنيد و تظاهر كنيد كه خوشحال هستيد. راست بايستيد و قامت خميده و افسرده وار به خود نگيريد. آيا اين خود فريبي است؟ نخير نيست. تحقيقات نشان مي دهد كه شكل بيان چهره اي واقعاً نوع احساس شما را تغيير مي دهد و وانمود كردن به تجربه يك حالت عاطفي واقعاً آن حالت را در شما ايجاد مي كند. افراد ترشرو، غمگين تر هستند و بنابراين عوارض افسردگي در آنها چندين ساعت به طول مي انجامد. بنابراين بخنديد: به خودتان به ديگران (بشكلي كه باعث ناراحتي آنها نشود)، حتي به درختان، سگها و گربه ها. با اطمينان به هنگام احساس غم بخنديد. كوشش اضافي در شكست غمگيني به شماكمك خواهد كرد.

لباسهاي روشن و شاد بپوشيد و وانمود به شاد بودن كنيد. بعداً شما خود را خوشحال خواهيد يافت. در صورت امكان، حتي لباس خنده دار بپوشيد و يا كلاهي بچه گانه بر سر بگذاريد و ببينيد كه ديگران به شما مي خندند. پوشيدن لباسهاي شاد و وانمود به شادي كردن مي تواندغمگيني را كاهش دهد.

بدنبال طنز و شوخي باشيد

فيلمي خنده دار ببينيد، كتاب طنز بخوانيد و يا به يك نوار يا CD كمدي گوش دهيد. هر گاه  كارتون خنده داري ديديد، براي خودتان يكي داشته باشيد. هر گاه احساس كرديد كه غمگين مي شويد به طور آگاهانه براي استفاده از آنها تصميم بگيريد. آواز خواندن نيز مي تواند مفيد باشد اين كار را انجام دهيد.

ورزش

تاكيد مجدد بر ورزش، ارزش آن رامشخص مي كند. ورزش راهي براي شكستن افسردگي است. پياده روي كنيد، دچرخه سواري كنيد، به شنا برويد اجازه ندهيد كه حالت غمگيني درونتان به شما بگويد «من آن را دوست ندارم» انجام هر كار سازنده مي تواند برايتان مفيد باشد.

زماني كه احساس خوبي داريد خورد را براي تمايلات آينده آماده كنيد. فرم افسردگي زير را كامل كنيد. اين فرم را در دسترس داشته باشيد. تا در موقع لزوم مورد استفاده قرار دهيد.

   چيزهايي كه انجام آنها برايم لذت بخش است

 (فعاليت هايي كه در گذشته  انجام آنها برايتان لذت بخش بوده است، بنويسيد).

1-                                        2-

3-                                        4-

5-                                        6-

وغيره

افرادي كه مي توانم به آنها زنگ بزنم (نام و شماره تلفن دوستان فعلي و كساني كه در آينده اميدواريد با شما دوست شوند را بنويسيد).

نام                                                          شماره تلفن

1-

2-

وغيره

 

 

روانشناسی رفتارنگر یا رفتارگرا

 در چند قسمت راجع به روانکاوری ، فروید ، یونگ ، خواب و رویا برای شما مطالبی را که می دانم می نویسم.همینجا از دوستان رشته ی روانشناسی عذر خواهی کرده و از آنها می خواهم که اگر مطلبی نادرست نوشته شد نویسنده را آگاه نمایند.
       با تاریخ روانشناسی کاری نداریم.اما مکتبها مهمند.تفاوت مکتبها در تئوری ، فرضیه و بالاخره متد و روش است.در روانشناسی مسائلی مانند ویژگیهای شخصی ، منشا رفتار ، آگاهیها ، احساسات و عواطف انسان و نیز ناهنجاریها و بیماریهای روانی مورد بررسی قرار می گیرند.
از مکتب ساخت گرا (structuralism) شروع می کنیم.اما همه را به اختصار؛این مکتب تاکید بر روان خودآگاه (conscious)یا تجربه ی هوشیار ٬ احساسات و تصورات و نیز توجه به ساختمان فیزیولوژی عصبی دارد.این مکتب به دنبال محتویات هوشیاری بوده و اینکه هوشیاری چیست.
     مکتب کنش نگر (functionalism) یا کارکردگرا :این مکتب به دنبال این بود که هوشیاری چه می کند و نه اینکه هوشیاری چیست.این مکتب ٬ تحت تاثیر اصل تنازع بقاء داروین به سازگاری اهمیت می دهد.
     روانشناسی رفتارنگر یا رفتارگرا(behaviorism) :در این مکتب به روش علوم تجربی انسان را به مثابه شی می بینند و رفتار ظاهری او را مورد مطالعه قرار می دهند.روانشانسان امروز بیشتر رفتارگرا هستند.البته مکتب گشتالت را هم داریم که جزئی نگری را رد می کند و هیئت یا سیستم رفتارها و محیط را مبنا قرار می دهد.
و اما روانکاوی :بهتر است بگوییم که روانشناسی در حال حاضر به دو مکتب تقسیم می شود.روانشناسی رفتار گرا که از سایر مکاتبی که در بالا ذکر شد ٬ تاثیر پذیرفته و روانشناسی تحلیلی (Psychoanalitic)  یا روانکاوی .

زیگموند فروید
       در واقع بنیانگذار مکتب روانکاوی "زیگموند فروید" است.فروید شاگرد "شارکو" بود که بیماران خود را با خواب مصنوعی مداوا می کرد.البته پیش از شارکو ٬ "مسمر" و حتی پیش از مسمر خواب مصنوعی شناخته شده بود.فروید وقتی بیماران خود را به خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) فرو می برد ٬ متوجه شد که این بیماران رویدادها ٬ آرزوها و ترسهایی دارند ٬ که در بیداری آنها را به یاد نمی آورند . یعنی آنها را فراموش کرده اند.و نیز این بیماران پس از بیان این رویدادها و ترس ها و آرزوها در خواب مصنوعی ٬ پس از بیداری ٬ تسکین می یابند.فروید به این نتیجه رسید که بخش اعظم ذهن انسان ناخودآگاه(unconscious)است.تشبیه ناخودآگاه ٬یعنی آنچه در ذهن بیداری انسان وجود ندارد٬ با خودآگاه یعنی آن آگاهیهایی که ما در بیداری در حافظه ی خود داریم ٬ به هندوانه ای که در حوض آبی افتاده است ٬ تشبیه مناسبی است.بدینگونه که آن قسمتی که در زیر آب است  ناخودآگاه ٬ و آنچه در بالای آب است ٬ خودآگاه می باشد.فروید در حین مداوای بیماران خود متوجه شد که ارتباط زیادی میان سرکوب نیازهای جنسی در خانواده و اجتماع ٬ از دوران کودکی تا جوانی ٬ با عقده ها و بیماریها وجود دارد.او مدعی بود که لیبیدو یا انرژی حیاتی ریشه در غریزه ی جنسی دارد.اگر چه فروید در دانش روانشناسی پس از خود تاثیر عمیقی به جا گذاشت و دیدگاه او در فرهنگ و هنر و روابط و مناسبات انسانی به ویژه در غرب تغییرات اساسی ایجاد کرد ٬ اما روانشناسان انتقادات زیادی بر او وارد کردند.از جمله اینکه تجربیات فروید مربوط به افراد نابهنجار بود که دارای بیماری روانی بودند٬ و فروید این تجربیات را به عنوان یک تئوری به تمام بشریت و انسانهای بهنجار تعمیم داد.به علاوه برخی از شاگردان برجسته ی او ٬ به خاطر تاکید بیش از حد فروید بر محتویات ناخودآگاه ٬ که او آنرا فقط ناکامی در غرایز جنسی می دانست٬ پس از سالها شاگردی او ٬ مسیر خود را از وی جدا کردند . فروید بعدها خواب مصنوعی را کنار گذاشت و روش تداعی آزاد (Free association) را ابداع کرد تا بیمارانش در هشیاری ٬ تجربیات ناخوشایند را رها کرده و تسکین یابند.او این روش را بر خواب مصنوعی ترجیح داد.
    روانکاوی بعد از فروید به گرایشهای مختلفی تقسیم شد.و اکنون نیز مکاتب مختلفی در روانکاوی وجود دارد.مبنای اصلی در مکتب روانکاوی این است که شخصیت و علل رفتار آدمی چیست؟

دستگاه عصبی

دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه عصبی محیطی (فصل 12 از کتاب روانشناسی عمومی گنجه ای)

 

فصل دوازدهم

این فصل به مطالعه : دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه عصبی محیطی یا پیرامونی میپردازد.

دستگاه عصبی مرکزی از مغز و نخاع، دستگاه عصبی پیرامونی از عصب هایی تشکیل می شود که در خارج از دستگاه عصبی مرکزی قرار دارد. دستگاه غدد درون ریز یعنی مجموعه غده هایی که هرمون های خود را  به درون خون می ریزند و از این طریق رفتارها را تحت تاثیر قرار میدهند.

نورون: نورون سلولی است که اطلاعات را درون ارگانیسم انتقال می دهد. نورون عبارت از یک دستگاه پردازش اطلاعات بسیار ریز است که با هزاران رابط با نورونهای دیگر ارتباط دارد. لازم به ذکر است همه رفتارها، اعمال، افکار، احساس ها از نورونها نشات می گیرند.

ساختمان نورون: 3 قسمت دارد.

1-      دندریتها: رشته های شاخه شاخه هستند که اطلاعات رسیده از نورون های دیگر را دریافت می کند.

2-     جسم سلولی: اطلاعات رسیده الکتریکی رسیده از دندریت ها را یکپارچه می کند، موارد غذایی را جذب میکند و چون شامل هسته است، بزرگترین قسمت پروتئینهای لازم برای عملکرد خوب سلول را در بر می گیرد.

3-      آکسون: ساختار دراز و لوله ای شکل دارد که اطلاعات یا پیامهای عصبی را منتقل می کند. آکسون نسبت به تغییرات بار الکتریکی غشای خود بسیار حساس است.

نحوه­ی تولید پیام عصبی: اگر تغییرات الکتریکی در غشای آکسون به اندازه کافی باشد، در محل اتصال جسم سلولی و آکسون، پیام عصبی تولید می شود. پیام عصبی تا انتهای آکسون پیش می رود.

به شاخه ها یا تقسمات انتهای آکسون پایانه­ی آکسونی گویند. پایانه های آکسونی موادی آزاد می کنند که نورونها و ماخیچه های مرتبط با آنها را فعال می سازد.

تفاوت عصب با نورون در چیست؟ نورون سلولی است که از 3 بخش تشکیل شده است. عصب شبکه ای از آکسون هاست که عمل یکسانی دارند. تفاوت عصب با نورون مثل تفاوت کابل تلفن با سسم تلفن است. آسسیب دیدن یک نورون نسبت به آسیب دیدن یک عصب بی معنی است.

میلین چیست؟ برخی از نورونها از عایق چربی به نام میلین پوشیده شده اند.

پیامهای عصبی با چه سرعتی پیش میروند.؟ پیامهای عصبی معمولاً کند پیش می روند. پیامهای عصبی، آکسونهای برهنه (بدون میلین) را با سرعت 10 متر در ثانیه طی می­کند. برخی از نورونها از میلین پوشیده شده­اند و باعث می­شود انتقال پیامهای غصبی سریعتر انجام پذیرد. 10 برابر سریع تر.

سیناپس: محل اتصال دو نورون.

مواد روان گردان:

هر چیزی که آزاد شدن انتقال دهنده های عصبی در سیناپس ها راموجب می شود یا از آزاد شدن آنها جلوگیری می کند، ادراک یا خلق را تحت تاثیر قرار می دهد. موادی که روی دستگاه عصبی اثر می گذارد، مثل الکل و کافئین، اصطلاحاً موارد روان گردان گویند. خود ارگانسم نیز موادی به نام آندوفین ترشح می کندف که این موارد پیامها را در مسیر درد سد می کند. (مثل زمانی که بعد مسابقه دو ماهیچه ها درد می گیرد) در بعضی مواقع وقتی میزان آنذوفین کافی باشد دونده احساس نشاط می کند. این حالت به زمانی که هروئین و مرفین مصرف می شود شباهت دارد.

هرمونها: دستگاه غدد درون ریز از غدههای تشکیل می شود که موادی تحت عنوان هرمون ترشح می کنند. در اثر تحریکی که مغز انجام میدهد، غده ها هرمون های خود را به خون وارد می کنند. این هرمون ها تعادل حیاتی بدن را ثابت نگه می دارد.

هیپوتالاموس: رابط اصلی بین دستگاه عصبی و دستگاه غدد درون ریز هیپوتالاموس است. در بالای هیپوفیز قرار می گیرد

دستگاه عصبی بدنی: از اعصاب که اطلاعات حرکتی را انتقال می دهد تشکیل می شود.. از طریق تحریک کننده های حسی، وضعیت ماهیچه ها و اندامها نشات می گیرد و به طرف نخاع و مغز میرود. و مغز اطلاعات را به اعضاء منتقل می کند. دستگاه عصبی بدنی زیر مجموعه دستگاه عصبی محیطی است و اعمال ارادی را فرماندهی می کند.

دستگاه عصبی خودمختار: عمل اصلی این دستگاه، حفظ تعادل حیاتی، یعنی حفظ تعادل ارگانیسم به هنجار است. اعضای داخلی را کنترل می کند. کلاً به دو بخش تقسیم می شود: 1- پاراسمپاتیک. 2- سمپاتیک.

دستگاه عصبی پاراسمپاتیک حفظ و نگهداری جریان طبیعی ارگانیسم را تضمین می کند.

دستگاه عصبی سمپاتیک: گاهی واکنش جنگ یا گریز نامیده شده است. این واکنش، ارگانیسم را برای مبارزه با هر عامل استرس زا یا فرار از آن آماده می کند.

دستگاه عصبی مرکزی : از مغز و نخاع تشکیل شده است. مغز مرکز فرماندهی اعمال ارادی و غیر ارادی است ونخاع ساختهایی دارد که بازتابها را تولید می کند و رشته هایی دارد که مغز را با سایر قسمتهای ارگانیسم ارتباط می دهد.

مغز مرکز فرماندهی بدن: مغز گونه های پایین جانداران ساده تر از مغز گونه های پیشرفته آنها ست.

ساختهای اصلی مغز:

·             کرتکس یا قشای خارجی مغز

قشر خارجی و چین خورده مغز است. به نیمکره راست و نیکره چپ تقسیم بندی می شود. هر نیمکره اطلاعات سمت مقابل خود را پردازش می کند. هر نیمکره 4 قطعه دارد: پیشانی، آهیانه، پس سری و گیجگاه.

-          قطعه پیشانی: جایگاه استعدادهایی است که تفاوت انسان با حیوان را شامل می شود. (نوآوری، آگاهی از خویشتن، توانایی برنامه ریزی) در قسمت عقب قطعه پیشانی، منطقه حرکتی پیامهای تولیدکننده حرکات ارادی را می فرستد. قسمت پایین پیشانی چپ (رجوع شود به عکس صفحه 277)  منطقه بروکا است. ماهیچه های مورد سخن گفتن را هدایت می کند. بقیه قسمت های قطعه پیشانی مناطق ارتباطی هستند. دراعمال ذهنی، از جمله ادراک، هیجان، حافظه، زبان و تفکر وارد عمل می شود.

-          قطعه آهیانه ای (parietal) : در قسمت بالای مغز و در پشت قطعه پیشانی قرار دارد. قسمت جلوی منطقه آهیانه ای منطقه حس بدنی را تشکیل میدهد.بقیه قسمت های قطعه آهیانه ای مناطق ارتباطی را شامل می شود مناطقی که اطلاعات رسیده از محیط را یکپارچه می کند. این قسمت هنگام جستجو برای یافتن شئ فعال می شود.

-          قطعه پس سری: در پشت مغز قرار دارد. به طور کامل برای چشم و ادراک بینایی است. قطعه پس سری از ستون های نورون عمود بر کرتکس تشکیل شده است.

-          قطعه گیجگاهی: در دو طرف مغز قرار دارد. اعمال آن شامل: ادراک، شنوایی، زبان، حافظه، برخی جنبه های هیجانی. در بالای گیجگاه منطقه ورنیکه، محل تفکر و ادراک زبان است. (بیماری دیسلکسی یا خوانش پریشی به علت آسیب دیدن این ناحیه است و فرد نمی تواند بخواند و حرف بزند)

·         مناطق زیر کرتکس: مناطق زیر کرتکس:

-          جسم پینه ای: پلی که 2 نیمکره را به هم وصل می کند.

-          تالاموس: در زیر جسم پینه ای است. 2 گروه هسته نورونی تخم مرغی شکل و چسبیده به هم دارد.تقویت کننده اطلاعات حسی است.

-          هیپوتالاموس: از جسم سلولی نورونهای واقع در زیر تالاموس تشکیل می شود.عمل اصلی آن حفظ تعادل حیاتی و تنظیم درجه حرارت بدن با استفاده از غدد درون ریز است. گرسنگی، تشنگی، رفتار جنسی و پرخاش را از طریق تولید برخی رفتارها به طور مستقیم یا غیر مستقیم کنترل می کند.

-          دستگاه لیمبیک: یا کناری، زیر کرتکس است کنترل تعداد زیادی از هیجان ها را بر عهده دارد اطلاعات بیشتر در صفحه 282.

·         مخچه: در پشت ساقه مغز و بالاتر از بصل النخاع است. حرکات همزمان و فعالیت حرکتی را هماهنگ می کند.

·         ساقه مغز: 1- برجستگی حلقوی. 2- بصل النخاع. 3- دستگاه شبکه ای فعال کننده.

ساقه­ی مغز اداره­ی خواب ها و رویا ها را بر عهده دارد.