فلسفه آموزش وپرورش


تعداد واحد درسي :3واحد
نام منبع درس : فلسفه تربيت(فلسفه آموزش وپرورش)مؤلف : جناب آقاي دکتر عيسي ابراهيم زاده
نام تهيه کننده : رمضان زاهدي - دستيار آموزشي دانشگاه پيام نور مرکزآموزشي خوي - واحـد سيه چشمه 

معرفي طرح درس در اين درس (فلسفه آموزش وپرورش)تعريف فلسفه -معني ومفهوم تربيت- مفهوم فلسفه تربيت - پندار گرائي وتربيت-واقع گرائي وتربيت-ماده گرائي وتربيت-عمل گرائي وتربيت-اسلام وتربيت، با استفاده از روشهاي مختلف تدريس براي دانشجويان در ساعــات معين وبرنامه ريزي شده تدريس مي شود.

اهداف درس 
هدف کلي:دانشجويان رشته علوم تربيتي با گذراندن اين درس با مفاهيم فلسفه ،معني ومفهوم تربيت،مفهوم فلسفه تربيت وهمچنين با مکاتب مختلف فلسفي آشنا شده وآنرا فرا مي گيرنداهداف جزئي :دانشجويان بايد بتوانند :
1.
فلسفه را تعريف نمايند
2.
معني ومفهوم تربيت را بيان نمايند
3.
فلسفه تربيت را تعريف کنند
4.
مکاتب مختلف فلسفي را با پيروان آن مکاتب و مشخصات وديدگاههاي آن مکتبها را توضيح دهند.
5.
نظر اسلام را در مورد تربيت بيان نمايند

ادامه نوشته

اگزیستانسیالیزم و تعلیم و تربیه

مبانی فلسفی اگزیستانسیالیزم«Existentialism »

اصطلاح « اگزیستانسیالیسم یا وجود»  هستی ناآگاه و درونی انسان را به معنی شکل متمایزی از وجود بالفعل اشیاء و عالم تلقی می کند. به این معنی اگزیستانسیالیسم به آن صورت که وجودی های غربی معتقدند در لحظه های بحرانی نظیر لحظه ی مرگ تجلی می کند، نمایان می شود.

داستایوفسکی می گوید: «اگر خدا- واجب الوجود- نباشد ، هر کاری ممکن است.»  

این سنگ بنای اول اگزیستانسیالیسم است. در واقع اگر واجب الوجود نباشد هر کاری مجاز است. پس انسان وانهاده شده است. زیرا بشر، نه در خود و نه در بیرون از خود، امکان اتکا نمی یابد . باید گفت که بشر، از همان گام اول، برای کارهای خود عذری نمی یابد، وسیله ای نمی یابد تا مسولیت وجود خود را بر آن بار کند .

ارائه تعریفی جامع از اگزیستانسیالیسم عملاً محال است. ولی می توان به یک مضمون که اگزیستانسیالیسم را از صور سنتی تر فلسفه متمایز می کند، اشاره کنیم. و اینکه تاکید اصلی فلسفه ی وجود بر انسان است. این به این معنا نیست که این فلسفه لزوماً انسان مدارانه است، بلکه فقط به این معناست که وقوف دارد بر این که آدمی کلید فهم عالم است و نخستین پرسشی که فلسفه باید به آن بپردازد این است که آدمی چیست؟

ادامه نوشته

رئالیسم و تعلیم و تربیه

   مفهوم واژه رئاليسم  (realism)یا واقع گرایی : 

—                     واقعي =real 

—            واقع گرايي ،واقع بيني ،واقع گرايي (گرايش فلسفي به واقعيتهاي موجود در هستي)

—            انواع رئاليسم :

—            1. پروفسور برودي  : رئاليسم كلاسيك (قدیم)

—            2. وايت هد :  رئاليسم جديد

—            معناي كلاسيك :

—            امري است كه در گذشته اتفاق افتاده است. يعني نقطه اوج تفكر توسط متفكراني چون ارسو ، افلاطون ،و سقراط  كه در گذشته مي زيسته اند.

دو اصل فلسفه‌ی رئالیسم

1. اصل استقلال(ناپیوستگی): یعنی وجود جهان، اشیاء و حوادث در روابط بین اشیاء و حوادث به انسان بستگی ندارد. به عبارت دیگر، جهان، مستقل از ذهن و عقل انسان وجود دارد، اگرچه انسانی نباشد که آن را درک کند.

2. اصل قابلیت شناسایی: یعنی جهان آن‌چنان که هست، قابلیت شناخته‌شدن را دارد. به بیان دیگر، جهان را آن‌چنان که وجود دارد، می‌توان شناخت.

ادامه نوشته

پراگماتیسم و تعلیم و تربیه

پرا گماتیسم (pragmatism)

پراگماتیسم یعنی : عمل گرایی(اصالت عمل) ، تجربه گرایی ، فلسفه تجربی ، ابزار گرایی ، فلسفه آزمایش  و...

ریشه کلمه پراگماتیسم واژه ای یونانی به معنای کار یا عمل سودمند است . پراگماتیسم فلسفه ای است که مارا به جستجوی فرایند ها و انجام اموری که برای یاری ما جهت به دست آوردن اهداف مطلوب به بهترین وجه عمل می کنند،ترغیب می کند ،هر چند پراگماتیسم در وهله اول به عنوان یک فلسفه قرن بیستم که ییشترین بخش های آنرا آمریکای هاگسترش داده اندتلقی می شود ،اما ریشه های آن را می توان در آثار شخصیت های چون بیکن ،لاک،رسو وداروین یافت .اما عناصر فلسفی که به پراگماتیسم به عنوان یک فلسفه اصیل ، ثبات ونظم بخشید .قبل از هر چیز نوشته های چارلز ساندرس پیرس ، ویلیام جیمز ، جان دیویی و جرج هربرت مید است .

جهان شناسی پراگماتیسم:

ادامه نوشته

مروری خلاصه بر فلسفه آموزش و پرورش

واژه فلسفه ازريشه يوناني ( فيلو و سوفيا ) به معني دوستداري و دانايي  ،  پس فلسفه  به معني  دوستداري دانايي است  .  زيرا هم خاستگاه و هم مقصد  فلسفه را روشن مي كند . خاستگاه عشق و مقصد آن  شناسايي  ويا دقيق تر ، شناسايي ذات چيزها  يعني رسيدن به روشنايي ((بودن ))است . با آنكه  واژه فلسفه يوناني است ، طبيعت فلسفه انساني است  واز اينرو جهاني است .

 تفاوت علم و فلسفه :  دريافت علمي در حد رابطه نمود ها باقي مي ماند و از آن فراتر نمي رود و مقصد علم دستيابي به توانايي پيش بيني كردن رويدادها و تاثير در جريان پيشامد ها و حتي پديد آوردن آنها ست  .

افلاطون تفاوت را ديالكتيك مي نامد .  علم از زير نهاد (فرضيه )آغاز مي كند و به شناختن آن كاري ندارد به سوي نتيجه آن مي رود و تنها فلسفه است كه در جستجوي شناسايي ذات و حقيقت چيزهاست .  ودراين راه همه فرضيه ها را كنار مي نهد وبه اصل وبنيادحقيقي رو مي كند .

ادامه نوشته